بهشون گفتم که رمان مینویسم و اونا هم به خوبی ازم تقدیر کردند.
همین چنوقت پیش پسرعمه ام نامزدشو آورد و بهمون معرفی کرد دختره تا من رو دید سریع گفت
تو همون نویسنده نقاش مزاحم نیستی?
منم گفتم چرا خودم نوشتم واسه چی؟شما ازکجا منو میشناسی؟
برداشت گفت من دنبالش میکردم رمانتو خیلی عالیه و خیلی با احسان خندیدیم دمت گرم.
قیافه من :batting_eyelashes:
قیافه مامانم
قیافه بابام :oops:
قیافه دخترعموهام :call_me:
قیافه دخترعمه ام
یعنی خوشحال بودم. دیگه از همون موقع مامانم و بابام تشویقم میکنن به علاوه همسرم.