نوید: (اولین قدم را برای نجات پگاه برمیدارد که بازویش در دست دکتر اسیر میشود و او با خشم برمیگردد) دارین چیکار میکنین؟! (فریاد میزند) اون عوضیا دارن با زن من چیکار میکنن؟! ولم کن!
دکتر: (با لحن آرام تلاش میکند تا نوید را آرام کند) آروم باشید آقا. اون داروی بیهوشیه که تزریق میکنیم تا بیمار کمتر مقاومت کنه، شما لازم نیست نگران باشید.
پگاه: (سرنگ در بازویش فرو میرود و مردان علارغم مقاومتش دست و پایش را میگیرند و از روی کاناپه بلند میکنند) نویـــد! نوید ولم نکن! نوید التماست میکنم کمکم کن! نــوید! (اشکهایش با ترس و التماس میریزند و در چشمان نوید نگاه میکند) نوید دارن منو کجا میبرن؟!
نوید: (اشکهایش میریزند و با دیدن مردانی که دستان پگاه را محکم میفشارند خشمگین میشود و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.