متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متن آهنگ متن آهنگ سردار مغرور | مسعود پناهنده

  • نویسنده موضوع `Diaco
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 165
  • کاربران تگ شده هیچ

`Diaco

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,542
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
چیزی نمیپرسی دم رفتن ♫♪♭
وقتی خیالت راحتِ از من
به بی کسیم اصلا حواست نیست ♫♪♭
عشقی تو قلب ناسپاست نیست
همدست زیباییتِ بی رحمی ♫♪♭
از حال من چیزی نمیفهمی
بغزم پر از اندوهِ رفتن بود ♫♪♭
این گریه ها سرمایه ی من بود
این اشکِ یک سردارِ مغرورِ ♫♪♭
که خیلی وقته از خودش دوره
به لشکر زخمی رویاهاش ♫♪♭
شلیک کرده چون که مجبوره
راهی شدم از راه ترسیدم ♫♪♭
ماهی شدم از آب ترسیدم
عاشق شدم قلبم منو پس زد ♫♪♭
شب اومد و از خواب ترسیدم
لب های من لبخندُ کم دارن ♫♪♭
ابرا چقد بارون غم دارن
بعد از تو داراییمو دادم رفت ♫♪♭
احساس خوشبختی رو یادم رفت
این اشک یک سردارِ مغرورِ ♫♪♭
که خیلی وقته از خودش دوره
به لشکر زخمی رویا هاش ♫♪♭...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : `Diaco

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا