طنز مشاغل

[Amin~]

یبارم تو تاکسی نشسته بودم که یهو راننده با یکی دیگه از راننده ها سر مسافر دعواش شد،یهو داد زد : برو مرتیکه مسافر چپمم نیس!


بعد یه نیگا به من کرد گفت البته شما هستی :|

واقعا جا داره همینجا ازش تشکر کنم که منو تخــ ـــم خودش حساب کرد :|

 

[Amin~]

*خواهشمون از کارخانجات لوازم خانگی اینه که در یخچال رو شفاف بسازن !





نه تنها یه عدده آدم تنبل و روانپریش رو نجات میدین،
بلکه عمر مفید یخچال هم خیلی بالا میره …

 

[Amin~]

*یه همکار فروش داشتیم هی میرفت پای مذاکره قطعی، خرابش میکرد میومد. بهش میگفتم عزیزم داری به تیم ضرر میزنی. میگفت نگین ضرر بگین سود منفی که انرژی‌مونو نگیره.ذهنیت مثبت داشته باشین.

سر ماه اومد گفت چرا از حقوق من کم شده؟

گفتم از حسابداری خواهش کردم این ماه بهت پاداش منفی بده، ذهنیت مثبت داشته باش پسر

‌*

 

[Amin~]

*‏روز مهندس رو از قصد انداختن تو اسفند










که تو خونه تکونی ها بیشتر صداشون کنن مهندس بیا، اینا بیشتر ذوق کنن
‌*

 

[Amin~]

سر کلاس با بچه ها شلوغ میکردیم..


استاده اومده میگه:


اینجا طویلس ؟؟؟؟؟؟

یکی از ته کلاس داد زد نه استاد اشتباه اومدی

 

[Amin~]

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺎﻧﺪﻭﻳﭽﻲ ...

ﻳﺎﺭﻭ ﺑﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻨﺪﺭﻱ ﺑﺬﺍﺭﻡ؟؟؟


ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ : ... ﻧﻪ ﻧﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﭘﺎﺷﺎﯾﯽ، ﻓﻘﻂ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺑﺎﺷﻪ


ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﺮﮒ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ ﻓﺮﻭﺷﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺸﺪﻩ

 

[Amin~]

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود٬



ثروتمندی مغرور به او رسید و و با تکبر گفت:بکار؛


بکار که از تو کاشتن است و از ما خوردن!


کشاورز نگاهی به او کرد و گفت:


دارم یونجه میکارم!

 

[Amin~]

تو ﭘﺎﺭﮎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ


ﯾﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﻡ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩ


ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺳﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﺭﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ

ﮔﻔﺘﻢ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ؟؟؟


ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺧﺸﺘﻢ


ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﻥ!