[به مناسبت شکفته شدن
Nicotin در زمین]
حقیقتاً هرچی به امروز نزدیکتر میشدیم ذهنم خالی و خالیتر میشد؛ ولی اینو میدونم که ذاتاً تو از اونایی هستی که اینجا همیشه بین خیلیها محبوب بودی، از اونایی که دوست دارن بیشتر بشناسنش و باهاش بیشتر آشنا شن، حالا یه سال دیگه از بودنت کنار ما گذشته و مطمعنم تعداد کسایی که خوشحالن از بودن خری مثل تو توی زندگیشون، کم نیستن
حقیقتاً نمیدونم از کجا شروع کنم؛ حتی نمیدونم از کجا شروع شد! انقدر به هم قطع و وصل شدیم و طی این چندسال اتفاقات مختلف رو پشت سر گذروندیم، که دیگه نمیشه تشخیص داد کِی اون جرقهی صمیمی شدن خورد، کِی تصمیم گرفتیم بهم بگیم...