در متون مقدس مربوط به آیین #هندو#راما هفتمین آواتار #ویشنو و یکی از شاهان آیودیا است.
در برخی از متونی که بر محوریت #راما نگاشته شده اند، او به جای اینکه آواتاری از #ویشنو ، خدای هندو باشد، به عنوان یک وجود برتر و عالی ترسیم میشود. #راما در قلمرو سلسله سوریاوانشا متولد شد، سلسله ای که بعد از راگو، راگووانشا نام گرفت.در ریگ ودا، #راما به معنی تاریکی به کار رفته است.وی شوهر #سیتا ایزدبانوی آئین هندو و برادر #لاکشمانا بود.
داستان اصلی متعلق به #راما، هفتمین تجسم #ویشنو ، و پسر دشرت پادشاه ایودهیا در هند شمالی است و او در سراسر داستان به عنوان #ربالنوع یاد شده و کارهای دلیرانه و قهرمانانه وی مورد ستایش پیروان دین هندو قرار گرفتهاست.
در #رامایانا اطاعت از بزرگان، زندگی کمال مطلوب خانوادگی و پیوندهای خوب خانوادگی درس داده شدهاست. #سیتا، نشانهٔ عصمت و عشق به همسر، یکی از قطبهای قوی این داستان است که همراه با قطب دیگر آن یعنی شوهر و شجاعت و شیدایی او نسبت به وی، منظومهٔ رامایانا را شکل میبخشد. این دو همسر که نماد دو انسان برگزیده و کاملند، به مثابهٔ دو #ربالنوع، نزد هندیان مورد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یکی از پادشاهان خداترس، بر اثر فریب یکی از پادشاهانی که او از سلطنت خلع کرده بود، مورد نفرین #برهمنان قرار گرفت و به خاطر همین در زندگی بعدی به صورت عفریتی آدمخوار به نام «#راوانا» به جهان بازگشت. #راوانا به سبب عبادتهای زیاد مورد لطف خدایان قرار گرفت و از آنها خواست که او را در برابر همه چیز بی مرگ کنند (حتی در برابر #یاما ایزد مرگ) مگر انسانها و میمونها که چون خوراک او بودند، از آنها بیمی نداشت. خدایان این عطیه را به او دادند و او بیدادهای خود را شروع کرد و حتی #ایزدان را نیز به وحشت انداخت. خدایان از بیداد عفریت #راوانا به #برهما شکایت بردند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
از سوی دیگر، #راوانای عفریت از همه مردم باج و خراج میگرفت. روزی سراغ عابدی رفت، عابد گفت: من مالی ندارم، خونم را بگیر! راوانا خون را گرفت و در خمرهای کرد. مدتی بعد از خمره صدای آدمیزاد آمد. درونش را نگاه کردند و دختری در نهایت زیبایی دیدند. #راوانا خواست دختر را تصرف کند، اما پیشگویان گفتند: این دختر برای #راوانا بدشگونی میآورد. پس او را در کنده چوبی مهر و موم کردند و به دریا انداختند. از قضا، کنده چوب به ساحل #گنگ افتاد و راجهای آن را برگرفت و بزرگ کرد. آوازه زیبایی دختر در جهان افتاد و #راوانا که نمیدانست این همان دختر است، به همراه #راما به خواستگاری دختر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چون راجه پدر #راما خواست سلطنت هند را به او بدهد، نامادری او حسادت کرده، راجه را واداشت که سلطنت را به پسر او بدهد و #راما و #سیتا را چهارده سال به جنگل تبعید کند.
در سال چهاردهم، عفریت #راوانا که هنوز عشق #سیتا و نفرت #راما را در دل داشت، به واسطه خواهرش آن دو را در جنگل یافت. پس به عفریتی که وزیرش بود گفت به شکل آهوی زیبایی در بیاید و از برابر #سیتا بگذرد. عفریت وزیر به صورت آهویی زیبا درآمد و #سیتا از #راما خواست که آن را شکار کند. #راما خطی به دور سیتا کشید و گفت: مبادا از این خط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چون #راما از شکار آهو بازگشت، دید که #سیتا بر جای نیست و به جستجوی او برآمد و از آدمیان و حیواناتی که #سیتا نشان خود را به آنها داده، پرسان پرسان به دنبال #راوانا رفت تا به قلمروی میمونها رسید. در آن جا به #سگریو میمون یاری کرد که بالی میمون را شکست داده بر تخت سلطنت بنشیند. #سگریو نیز در مقابل تمام میمونها و بوزینگان را مأمور کرد که به دنبال #سیتا بگردند. میمونها در جستجوی خود به دریایی رسیدند که گذر از آن ناممکن بود. از آن میان تنها #هنومان میمون میتوانست از دریا بجهد و به #سیتا برسد و خبرش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
#راما با لشکر میمونها، بر روی دریا پل ساخت و به قلمروی #راوانا لشکرکشی کرد. جنگ سختی بین لشکر میمونها و لشکر دیوها درگرفت. پس از زد و خورد بسیار و کشته شدن بسیاری از #عفریتان بزرگ، عاقبت #راوانا سلاح پوشیده به میدان نبرد آمد. اما هر چه #راما و دیگران به قلب او تیر و نیزه میزدند، کشته نمیشد. همه از این امر تعجب کرده بودند. حکیمی فاش کرد: در دل #راوانا ، #سیتا جای گرفتهاست، و هر جا که #سیتا باشد، همچون معبدی مقدس نفوذ ناپذیر میگردد و به خاطر همین، تیر و نیزه در آن راه ندارد. برای کشتن او، باید کاری کرد که اضطراب در دلش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.