گفتگوی آزاد مرگ کلمات

  • نویسنده موضوع NASTrr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 179
  • کاربران تگ شده هیچ

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,682
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
درود
یه سوال از شما دوستان یک رمانی دارم...
تاحالا شده کلماتتون قبل از متولد شدن بمیرن؟

از احساستون توی اون لحظه و الان بنویسید.
 
امضا : NASTrr

Miss.ghazal86

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/10/21
ارسالی‌ها
16
پسندها
69
امتیازها
103
سطح
0
 
  • #2
:610603-1a0facb604ffb92bcf60c0edb893e86b:آرع شده زیاااااد:)
خب راستش حس خیلی بدیه خیال کن داری یچیزی رو با آب و تاب تعریف میکنی یهویی ب هر دلیلی دیگه ادامه ندی مثلا بفهمی طرفت از اون جمله خوشش نمیاد یا داری اشتباه تلفظش میکنی یجورایی آدم دپ میشه اون لحظه ..خیلی خیلی بده
 
امضا : Miss.ghazal86

pouneh

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/4/21
ارسالی‌ها
378
پسندها
11,566
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
17
سطح
19
 
  • #3
انقد اذیت کننده‌س که گاهی از نوشتن خسته میشم...
شاید بخاطر عدم تمرکزه، شایدم ویژگی مغز ما آدماست. یه وقتایی مجبوری با کلماتی جایگزینش کنی که اصلا به دلت نمیشینه ولی مجبوری!
 
امضا : pouneh

لآجِوَرْد

کاربر سایت
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
4/6/20
ارسالی‌ها
649
پسندها
26,568
امتیازها
44,673
مدال‌ها
20
سطح
28
 
  • #4
بازی می‌کنی؛ می‌خندی، گریه می‌کنی، فریاد می‌کشی، می‌میری... اما هیچکدوم روی کاغذ نمیرن، چون مغزت یاری نمی‌کنه.
درست مثل وقتی که بغض خفه‌ت کرده و اشک تا لبه‌ی چشم‌هات اومده اما مغزت یاری نمیده.
می‌نویسی، کلمه به کلمه، جمله به جمله اما هیچکدوم به هم ربطی ندارن... هیچ کلمه‌ای ادامه‌ی کلمه‌ی قبل نیست، هیچ جمله‌ای ادامه‌ی جمله‌ی قبل نیست و بعد سرنوشتشون میشه کاغذ خط‌خطی یا پاره‌پاره...می‌نویسی، یه جمله رو مثل سرنخ می‌گیری و باهاش میری اما می‌رسی به یه کلاف سردرگم. مغزت قفل می‌کنه، دستات از حرکت می‌ایسته، خیره میشی به یه نقطه؛ وقتی به خودت میای که چند ساعت گذشته و حتی یادت نمیاد به چی داشتی فکر می‌کردی.
کات میدی به کارت و پا میشی میری پی بقیه‌ی کارهات و تموم؛ من بهش میگم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : لآجِوَرْد

MOBlN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,025
پسندها
22,695
امتیازها
42,073
مدال‌ها
31
سن
18
سطح
28
 
  • #5
تو روز زیاد اتفاق میوفته.
خواسته ها، مخالفت ها و..
و طمع سکوت میده. سکوتی که میخوای بشکنیش ولی نمیتونی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] NASTrr

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
18
بازدیدها
278
  • قفل شده
گفتگوی آزاد آرزوی مرگ
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
562
بازدیدها
8,395

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا