#رُسْتَمْ نامآورترین چهرهٔ اسطورهای در #شاهنامه و به تبع آن، مهمترین چهرهٔ اسطورهای ادبیات فارسی است. او فرزند #زال و #رودابه است و نبیره #گرشاسپ و از راه گرشاسپ به #جمشید میرسد؛ تبار مادری او به مهراب کابلی و #اژدهاک میرسد. وی اسبی به نام #رخش داشت که در تمام نبردها یار و یاور او بود. #رستم و اسبش، #رخش، سرانجام با دسیسه #شغاد، برادر ناتنی #رستم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نگرانی #منوچهر از وصلت #زال و #رودابه :
فریدون ز ضحاک گیتی بشست ***بترسم که آید از آن تخم رُست
گفتهاند #رستم جهان پهلوان ایران با انجام عمل رستمزایی (سزارین) به دنیا آمدهاست. دربارهٔ چگونگی به دنیا آوردن #رستم در اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده که #رودابه ، همسر #زال ، دچار درد شدید زایمان گردید و نتوانست طفل را به دنیا آورد. به دستور #سیمرغ یک #موبد و یک طبیب را بر بالین #رودابه آوردند. در این عهد روحانیون و موبدان علاوه بر انجام وظایف دینی، پزشکی نیز میکردند و بدین جهت وی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
وی در واقع، پهلوانی است در بردارندهٔ قهرمانیهای نیایش #گرشاسپ و تواناییهای شعری فردوسی و نیاز مردم ایران به چنین اسطورهٔ زنده و دیرپایی.
مهمترین حوادث و اقدامات #رستم که در شاهنامه به نظم آمده عبارت است از:
در شاهنامه طول عمر پهلوانانی که از نسل #سام_یل (پدر بزرگ #رستم ) هستند، بسیار طولانی ذکر شدهاست و به همین طریق طول عمر #رستم نیز در حدود ششصد سال بوده که البته به مرگ طبیعی نیز از دنیا نرفتهاست و با حیله شاه کابل و به دست برادر ناتنیاش، #شغاد، به چاه افتاد و کشته شد در این واقعه برادر دیگر #رستم ، به نام #زواره و نیز #رخش نیز کشته شدند. #رستم در طول عمر خود همعصر پادشاهان بسیاری بود که عبارتند از #منوچهر - #نوذر - #زو - #کیقباد -...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
هفت خان رستم:
خان اول:نبرد رخش باشیر #رستم راه دو روزه را یک روزه پیمود؛ به همین دلیل گرسنه شد و خواست تا استراحت کند. ناگهان دشتی پر از گورخر پدیدار شد. #رستم با #رخش به سمت آنها رفت و کمند انداخت و گوری را شکار کرد. آتشی برافروخت و گور را بریان کرد و خورد. آنگاه افسار رخش را باز کرد و او را برای چرا رها کرد و خود در نیستانی بستر خواب ساخت به خواب رفت.
اما آن نیستان بیشهٔ شیری بود که در نیمههای شب به لانهاش بازمیگشت. هنگامی که #رستم در خواب عمیق فرورفته بود شیر به #رخش حمله کرد، #رخش خروشید سُمهایش را بر سر شیر کوبید و دندان بر پشت شیر فرو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خان دوم:گذر از بیابان خشک پس از گذشتن از خان اول، با طلوع خورشید، #رستم از خواب بیدار شد و تن رخش را تیمار و زین کرد و بهراه افتاد. بیابانی بیآب و علف و سوزان در پیش بود، گرما چنان بود که اگر مرغ از آنجا گذر میکرد در هوا بریان میشد. زبان #رستم از شدت تشنگی زخمی شده و #رخش نیز دیگر نایی نداشت. #رستم از #رخش پیاده شد زوبین بدست، از شدت تشنگی، تلو تلو حرکت میکرد. بیابان دراز و گرما شدید و چاره ناپیدا بود. #رستم پهلوان از شدت تشنگی به ستوه آمده دست به آسمان برد و گفت:
ای داور دادگر! رنج و آسایش همه از توست. اگر از رنج من خشنودی رنج من بسیار کن. من این رنج...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خان سوم:کشتن اژدها #رخش تا گرگ و میش هوا به چرا مشغول بود. اما مکانی که #رستم در آنجا خوابیده بود لانه اژدهایی بود که از ترس آن هیچ جنبندهای یارای گذشتن از آن دشت را نداشت. وقتی اژدها به خانهٔ خود بازگشت، #رستم را در خواب و رخش را در چرا دید و به سوی #رخش حملهور شد.
رخش بیدرنگ به بالین رستم شتافت و سم خود را بر زمین کوبید شیهه کشید. رستم از خواب گران بیدار شد آماده نبرد شد امّا چیزی نیافت کمی از رفتار رخش آزرده گشت. اژدها ناگهان ناپدید شده بود رستم به بیابان نظر کرد و چیزی ندید. به رخش خروشید که چرا بیهوده او را از خواب بیدار کردهاست و دوباره سر بر بالین گذاشت و خوابید. اژدها دوباره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خان چهارم:کشتن جادوگر #رستم شاد و پویا راه دراز را میپیمود تا به چشمهساری پر گل و سبزه رسید. سفرهای آراسته در کنار چشمه دید که برههای بریان شده و دیگر خورشها بر سُفره بود. جامی زرین پر از می نیز کنار سفره خودنمایی مینمود. رستم خوشحال و بیخبر از همه جا خواست سورچرانی کند امّا آن سفره، تلهٔ #اهریمن بود. رستم پیاده شد و بر سفره نشست، جام را نوشید و تنبور را برداشت و ترانهای فرحبخش در وصف حال خویش خواند و تنبور را نواخت:
که آواره بد نشان رستم است
که از روز شادیش بهره غم است
همه جای جنگست میدان اوی
بیابان و کوهست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خان پنجم:جنگ با اولاد مرزبان در این خان، #رستم در مسیر راه خود، در کنار رودی به خواب رفت و رخش در چمنزاری به چرا مشغول شد. دشتبان آن ناحیه که از چرای رخش به خشم آمده بود به رستم حمله برده و در خواب ضربهای به وی وارد کرد.
چو در سبزه دید اسب را دشتبان&گشاده زبان شد، دمان، آن زمان
سوی رخش و رستم بنهاده روی&یکی چوب زد گرم بر پای اوی
رستم از خواب برخاست و گوشهای دشتبان را کنده و کف دستش نهاد. دشتبان به مرزبان منطقه که #اولاد نام داشت عارض شد. اولاد با تنی چند از سپاهیانش به نزد رستم شتافت تا او را تأدیب نماید امّا رستم ایشان را تنبیه کرده اولاد را با کمند به دام انداخت بلد راه خویش کرد. اولاد که خود را اسیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خان ششم:جنگ با ارژنگ دیو #رستم و #اولاد به کوه #اسپروز یعنی محلی که در آن دیو سپید، کاووس را در بند کرده بود، رسیدند؛ چون تاریکی شب سر رسید از جانب شهر مازندران خروشی برآمد و هر گوشه شهر شمع و آتشی افروخته شد. رستم از اولاد پرسید: آنجا که از چپ و راست آتش افروخته شد کجاست؟ اولاد گفت: آنجا آغاز کشور مازندران است و دیوهای نگهبان در آن جای دارند و آنجا که درختی سر به آسمان کشیده خیمهٔ #ارژنگدیو است که هر از گاهی فریاد برمیآورد. رستم شب را خوابید و صبح روز بعد اولاد را با طناب به درختی بست و به جنگ ارژنگ دیو رفت. رستم با حملهای برقآسا سر #ارژنگدیو را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.