متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

احکام‌اهل‌تسنن واقعه قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه اهل تسنن

  • نویسنده موضوع FakhTeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 275
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا

واقعه قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه اهل تسنن
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه

1. این مقتل از ترجمه تفسیر طبری که مولف ان فقیه، محدث و تاریخدان اهل تسنن، محمد بن جریر طبری (223 ـ 310 هـ. ق) است، استخراج شده است.
عزم کوفه
چون حسین بن علی از مکه بیرون همی امد، خویشان و اشنایان او را همی گفتند: (مشو و بر مردم کوفه امن مباش!)
و عبدالله بن عباس سوی وی امد و گفت (ای سید، مرو! از مکه و حرم خدای دست بازمدار!)
و عبدالله بن زبیر به مکه امیر بود و او همی خواست حسین برود تا شهر صافی ماند.
پس حسین به شتاب برفت تا مگر به کوفه رسد پیش از انکه یزید اگاه شود. پس عبیدالله بن زیاد چون مسلم بن عقیل را و هانی بن عروه را بکشت، همه سرهنگان را ولایت ها نامزد کرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #2
سپاه عمر بن سعد
عمر بن سعد برفت ـ اول محرم سال شصت و یک ـ با چهار هزار مرد و روی به بادیه نهاد. و حسین از قادسیه بر سه میل، فرو امده بود. پس عمر بن سعد مردی را از سپاهش، نام وی حر بن یزید، از پیش بفرستاد. (و او از شیعت امیرالمومنین بود، ولیکن کس ندانست).
پس این حر برفت و حسین را بدید، با ان همه عیال. او را گفت: (کجا همی شوی؟)
گفت: (به کوفه).
حر گفت: (بازگرد که لشکر امد از پس، و عمر بن سعد با چهار هزار مرد. و مسلم بن عقیل را بکشته اند به کوفه. تو بازگرد!)
حسین گفت (چگونه بازگردم، با این همه عیال؟)
گفت (پس، از راه زاستر برو، از یک سو!)
حسین از راه یک سو شد و روی بنهاد، تا به جایی رسید نامش کربلا. انجا فرود امد. عمر بن سعد به بادیه اندر امد. خبر حسین به کربلا یافت. عمر برفت و انجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #3
بستن اب فرات
پس به نیم شب، رسول عبیدالله بن زیاد فراز رسید سوی عمر بن سعد و گفت: (اب فرات بر ایشان بگیر! و دست باز مدار که اب خورند، تا از تشنگی بمیرند! و چون حسین را بکشی، تنش به سم ستوران بکوب!)
عمر بن سعد، همان گاه، پانصد مرد به لب رود فرات فرستاد، تا انجا که ابخور بود بگرفتند.
و به لشکر حسین اب نبود. و همه تشنه بماندند. و حسین ان شب، سلاح راست همی کرد. و علی اصغر بیمار بود. و زنان، همه بگریستند. و بانگ زنان برخاست.1
1. همان، صص 396 و 397.

سخن حسین علیه السلام با یاران
حسین گفت: (مگریید که دشمن شاد گردد!)
پس حسین سر بر اسمان کرد و گفت: (یا رب، تو دانی که این مردمان با من بیعت کردند و مرا بخواندند و اکنون، بیعت همی نقض کنند. یا رب، تو داد من از ایشان بده!)
پس حسین ان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #4
روز واقعه
پس، دیگر روز، ادینه بود، روز عاشورا، دهم، از محرم.
عمر بن سعد با سپاه به حرب بیستاد. و بر میمنه، عمر و ابن حجاج کرد و بر میسره، شمر بن ذی الجوشن و خود به قلب اندر بیستاد.
و حسین سپاه تعبیه کرد و بفرمود تا ان هیزم گرداگرد خیمه اتش اندر زدند. پس حسین پیش صف اندر امد ـ چنان که همه لشکر عمر بن سعد او را بدیدند ـ و خطبه کرد و گفت: (من دانم، ای مردمان کوفه، که مرا این سخن سود نکند، ولیکن من بگویم حجت خدای را بر شما و عذر خویش را نزد خدای. هر که داند از شما که من کیستم، خود داند. و هر کس که نداند، من پسر دختر پیغامبرم و پسر عم زاده 1 وی ام. و پدر من نخستین کسی بود که به اسلام اندر امد. و عم من جعفر طیار است و عم پدر من حمزه است؛ سیدالشهدا. و من و برادر من، انیم که پیغامبر گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,957
پسندها
41,825
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #5
عاقبت همراهی با قاتلان
ابن رماح گفت: مردی نابینا را دیدم که در کشتن حسین علیه السلام حاضر بود و مردمان پیش وی می امدند وی را از سبب نابینایی می پرسیدند. گفت: ما ده کس بودیم که قتل امام حسین علیه السلام را حاضر بودیم و من هیچ بر وی نزدم و تیر بدو نینداختم و چون وی را شهید کردند، من با منزل خود شدم. شبانه در خواب شدم دیدم که کسی پیش من امد و گفت: رسول خدای را اجابت کن. گفتم مرا با وی چه افتاد؟ گریبان من بگرفت و مرا پیش وی کشید. رسول صلی الله علیه و اله را دیدم نشسته، استین را از ساعدها باز کرده و حربه در دست و نطعی1 فرو کرده، در پیش وی فرشته ای استاده و شمشیری از اتش در دست گرفته، ان نه کس را که با من بودند، می کشت، بر هرکدام که زدی اتش درو فتادی و زبانه زدی. پس من نزدیک رسول صلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FakhTeh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
153
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
260
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
272
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
242
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
203

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا