متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

فیزیک| تحلیل حواس و رابطۀ امر فیزیکی با امر روانی

  • نویسنده موضوع RiRa-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 363
  • کاربران تگ شده هیچ

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #1
نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیزدر بر می‌گیرد. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی از بدنۀ مشترک و بزرگ‌تر دانش است و با ابزارهای فکریِ محدودش -که برای اهداف و مقاصد محدود و خاصی ایجاد شده است- قادر به پرداختن به تمامی موضوعاتِ محوریِ مورد بحث نیست؛ وقتی به این امور می‌اندیشیم درمی‌یابیم که این گرایش در نظر ما نباید به‌کلی مناسب باشد.
تحلیل حواس و رابطۀ امر فیزیکی با امر روانی

نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیزدر بر می‌گیرد. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی از بدنۀ مشترک...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #2
ملاحظات ضد متافیزیکی مقدماتی
۱) نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیز -که این نتایج را به کار می‌بندند- در بر می‌گیرد. این نتایج باعث شده است که روش‌های فیزیکیِ تفکر و شیوۀ فیزیکیِ فرایندها، در همۀ شاخه‌ها از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار شوند؛ همچنین انتظار می‌رود که کاربست این روش‌ها بزرگترین نیازها و توقعات را برآورده سازد. فیزیولوژی حواس، هماهنگ با تغییر و تحول پژوهشِ مدرن، تدریجاً روش پژوهشِ احساسات فی‌نفسه را رها کرده -روشی که افرادی چون گوته، شوپنهاور و دیگران، و البته یوهانس مولر۱، با بیشترین موفقیت، دنبال می‌کردند- و [بدین ترتیب] شخصیتی منحصراً فیزیکی را نیز فرض کرده است. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #3
۲) رنگ‌ها، صداها، دماها، فشارها، مکان‌ها، زمان‌ها و غیره به طرق متعددی با یکدیگر مرتبط‌اند و خصلت‌های ذهن، عواطف و اراده‌ها با این‌ها در ارتباط‌اند. بیرون از این ساختار، آنچه نسبتاً باثبات‌تر و پایدارتر است به‌نحو مشهودی در جلو قرار می‌گیرد؛ خودش را در حافظه حک می‌کند و در زبان بیان می‌کند. در درجۀ اول ترکیب معینی از رنگ‌ها، صداها، فشارها و غیره پایداری نسبتاً بیشتری عرضه می‌کنند که عملاً در زمان و مکان به هم پیوسته‌اند و بنابراین نام‌های خاص دارند و اجسام۲ خوانده می‌شوند. چنین ترکیب‌هایی کاملاً پایدار نیستند.

میز من در این لحظه روشن و در لحظه‌ای دیگر تاریک است؛ دمایش متغیر است؛ ممکن است یک لکه جوهر رویش بیفتد؛ یکی از پایه‌هایش ممکن است بشکند؛ ممکن است تعمیر شود؛ برق انداخته شود و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #4
۳) عادت مفیدِ نامگذاری کردنِ چنین ترکیب‌های نسبتاً پایداری با نام‌های واحد و درک آن‌ها با اندیشه‌های واحد -بدون اینکه همواره زحمت تجزیه آن‌ها به عناصر تشکیل‌دهنده‌شان را به خود بدهیم- مستعد ناسازگاری عجیبی با تمایل به مجزا ساختن عناصر سازنده است. به نظر می‌رسد تصویر مبهمی که ما از یک ترکیب پایدارِ مفروض داریم -تصویری که وقتی این یا آن عنصر سازنده را جدا می‌کنیم به‌طور قابل ملاحظه‌ای تغییر نمی‌کند- چیزی است که در خودش وجود دارد. از آنجا که می‌توانیم هر جزءِ سازنده را یکی پس از دیگری برداریم -بدون اینکه ظرفیت تصویر را برای اینکه نمایندۀ تمامیت باشد مخدوش کنیم و تصویر باز هم قابل تشخیص باشد- تصور می‌شود که می‌توان تمامی اجزاء را جدا کرد و باز هم چیزی باقی بماند. بنابراین طبیعتاً مفهوم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #5
۵) نه‌تنها رابطۀ بدن‌ها و اگو، بلکه خود اگو نیز موجب پدید آمدن شبه مسائل مشابهی می‌شود که ویژگی آن‌ها را می‌توان مختصراً به طریق زیر نشان داد:

بیایید عناصری را که در بالا به آن‌ها اشاره شد با حروف A B C…, K L M…, α β γ... بنامیم و آن ترکیب‌های رنگ‌ها، صداها و غیره را که عموماً بدن [جسم] خوانده می‌شوند، به خاطر روشنی و وضوح بیشتر با A B C ..نشان دهیم؛ ترکیبی که به‌عنوان بدنمان شناخته شده است (که بخشی از یک ترکیب قبلی است که با خصیصه‌های معینی متمایز شده است) را می‌توانیم با... K L M نشان دهیم؛ ترکیب تشکیل‌شده از اراده‌ها، تصاویرِ حافظه و بقیه را با... α β γ نشان می‌دهیم. معمولاً ترکیب α β γ...K L M…، که اگو را می‌سازند در تضاد با ترکیب...... A B C هستند که جهان اشیای فیزیکی را می‌سازند؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #6
۶) ما یک شیء را مشاهده می‌کنیم که نقطۀS روی آن است. اگر نقطه ٔS را لمس کنیم - یعنی آن را به بدنمان متصل کنیم - تیزی‌ای را حس می‌کنیم. ما می‌توانیم نقطۀS را بدون احساس تیزی ببینیم. اما به محض آنکه تیزی را حس کنیم، نقطۀ S را روی پوست خود می‌یابیم. بنابراین، نقطۀ قابل مشاهده هستۀ ثابتی است که تیزی بر حسب شرایط، و به‌مثابۀ چیزی تصادفی، به آن ضمیمه شده است. در نتیجۀ تکرار رخدادهای مشابه سرانجام خودمان را عادت می‌دهیم که تمام ویژگی‌های اجسام را به‌مثابۀ «تأثیراتی» در نظر بگیریم که از هسته‌های ثابت ناشی می‌شوند و از طریق واسطۀ بدن به اگو منتقل می‌شوند؛ آنچه تأثیر می‌گذارد را احساسات۱۴ می‌نامیم. البته در این فرایند، این هسته‌ها از کل محتوای حسی خود محروم‌اند و به سمبل‌های ذهنی صرف تبدیل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #7
۸) مشکلی که به آن اشاره شد، مخصوصاً وقتی حس می‌شود که مورد زیر را در نظر بگیریم. در ترکیب... A B C، که آن را جهان ماده نامیده‌ایم، ما نه‌تنها بدن خودمان را (K L M . . .) بلکه بدن اشخاص دیگر و یا حیوانات را (K’ L’ M’ . . ., K” L” M” . . .) به‌عنوان بخشی از آن می‌یابیم، که با تمثیل α’ β’ γ’ . . ., α’’ β’’ γ’’ ... دیگری مشابه α β γ را تصور می‌کنیم که به آن ضمیمه شده است. تا زمانی که با K’ L’ M’ سروکار داریم، خود را در قلمرویی کاملاً آشنا می‌یابیم که هر نقطۀ آن برای حواسمان قابل دسترسی است. گرچه، هنگامی که در جست‌وجوی احساسات یا عواطفی که به بدن... K’ L’ M’ تعلق دارند برمی‌آییم، دیگر آن‌ها را در قلمرو حس نمی‌یابیم: آن‌ها را به اندیشه می‌افزاییم. نه‌تنها قلمرویی که اینک واردش شدیم، بسیار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #8
۱۰)
1(1).jpg

شکل شمارۀ ۱

ایده‌هایی که ارائه شد شدت و سرزندگی بیشتری خواهند یافت وقتی همان‌ها را نه‌تنها به شکلی انتزاعی بیان کنیم، بلکه مستقیماً واقعیاتی را که ظاهر می‌شوند مجسم کنیم. مثلاً من بر روی یک مبل لم می‌دهم و چشم راستم را می‌بندم؛ بدین ترتیب چشم چپ من تصویری را تمهید می‌کند که در شکل شمارۀ ۱ نمایانده شده است. در قابی که توسط مرز ابروانم، بینی و سبیلم شکل گرفته است، بخشی از بدن من - تا جایی که قابل رؤیت است - با پیرامونش نمایان می‌شود.۲۰ بدن من با بدن دیگران تفاوت دارد، همراه با شرایطی که هر ایدۀ محرک سرزنده‌تر بلادرنگ در حرکت بدن می‌گریزد، و اینکه لمس آن [بدن] تغییرات قابل ملاحظه‌تری را مشروط می‌کند تا لمس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #9
۱۲) پیشتر اشاره شد که در این مجموعه عناصر -که اساساً فقط یکی است- نمی‌توان مرزهای بدن‌ها و اگو را به شیوه‌ای مشخص و بسنده برای همۀ موارد مستقر کرد. آشتی دادن عناصری که پیوند نزدیکی با لذت و درد دارند در یک واحد روانی‌اقتصادی، یعنی اگو، مهم‌ترین وظیفۀ کار عقل در خدمت ارادۀ [معطوف] به جلوگیری از درد و خوش‌گذرانی است. بدین ترتیب تعیین حدود اگو به‌طور غریزی انجام می‌شود، آشنا می‌شود، و احتمالاً از طریق وراثت تثبیت می‌شود. به دلیل اهمیت زیاد عملی آن‌ها، نه‌تنها برای افراد بلکه برای کلِ گونه، ترکیب‌های «اگو» و «بدن» به‌طور غریزی به‌خوبی ادعاهای خود را مطرح می‌کنند و خودشان را با نیروی ابتدایی اظهار می‌کنند. اما در موارد ویژه -که در آن غایات عملی مورد توجه نیست بلکه شناختْ غایتی فی‌نفسه است-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #10
۱۳) بدن‌ها احساسات را تولید نمی‌کنند بلکه ترکیبات عناصر (ترکیبات احساسات) بدن‌ها را می‌سازند. اگر، برای فیزیکدان، بدن‌ها [اموری] واقعی، [یعنی] وجودهایی دائمی، به نظر می‌رسند، در خلال مدتی که «عناصر» صرفاً به‌عنوان ظهور گذرا و فانی در نظر گرفته می‌شوند، فیزیکدان در فرض چنین دیدگاهی فراموش می‌کند که همۀ بدن‌ها چیزی به‌جز سمبل‌‌اندیشه‌هایی برای ترکیبات عناصر نیستند (ترکیبات احساسات). در اینجا نیز عناصر مورد بحث بنیاد واقعی، بی‌واسطه و غایی را شکل می‌دهند، بنیادی که وظیفۀ پژوهش روان‌شناختی‌ـ‌فیزیکی پژوهش در آن‌ها است. با بازشناسی این واقعیت، بسیاری از وجوه فیزیولوژی و فیزیک صورت‌های متمایزتر و اقتصادی‌تری را فرض می‌کنند و [بدین ترتیب] از شر مسائل جعلی زیادی خلاص می‌شویم.

بنابراین برای ما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا