- ارسالیها
- 2,227
- پسندها
- 16,621
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #1
شاید فکر میکنی برای اینکه تو را شاعر بخوانند باید صد دفتر شعر را سیاه کرده باشی. یا در خلوت خود میان کتابها مدام شعر بخوانی.
قلم از دستت نیفتد و شعرِ تَر بتراود از ذهنت.
چه کسی است که دلش نمیخواهد شعر بگوید و شاعر باشد؟
وقتی از شاعر حرف میزنم نه لزوماً سعدی و حافظ و مولانا.
همه شاعریم اگر نگاه ما به زندگی شاعرانه باشد.
شعر در زندگی ما جریان پیدا میکند وقتی حتی قلقل قورمهسبزی روی گاز را زیبا ببینیم.
وقتی صدای بازی بچههای توی کوچه ما را به وجد بیاورد.
وقتی حتی همین گرمای تابستان هم عاشقمان کند.
وقتی برای هر چیز و هر اتفاقی در جهان معنا پیدا کنیم.
وقتی زندگی آنقدر جذاب باشد که یک لحظه را هم از دست ندهیم.
وقتی مدام در پی خلق کردن باشیم.
مگر نه اینکه شاعر مدام در ذهن خود...
قلم از دستت نیفتد و شعرِ تَر بتراود از ذهنت.
چه کسی است که دلش نمیخواهد شعر بگوید و شاعر باشد؟
وقتی از شاعر حرف میزنم نه لزوماً سعدی و حافظ و مولانا.
همه شاعریم اگر نگاه ما به زندگی شاعرانه باشد.
شعر در زندگی ما جریان پیدا میکند وقتی حتی قلقل قورمهسبزی روی گاز را زیبا ببینیم.
وقتی صدای بازی بچههای توی کوچه ما را به وجد بیاورد.
وقتی حتی همین گرمای تابستان هم عاشقمان کند.
وقتی برای هر چیز و هر اتفاقی در جهان معنا پیدا کنیم.
وقتی زندگی آنقدر جذاب باشد که یک لحظه را هم از دست ندهیم.
وقتی مدام در پی خلق کردن باشیم.
مگر نه اینکه شاعر مدام در ذهن خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.