متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعرکده حزن:)

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 252
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح

شعر نو احمد شاملو
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
گنجشکاني که رد تو را ديروز
درخت به درخت
و خيابان به خيابان
دنبال کرده‌اند
خدا مي‌داند چه ديده‌اند
که جيک‌شان ديگر در نمي‌آيد

عباس صفاري
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
غلط گفتند
دل به دل راه دارد
من هر شب بی قرارت و
تو آسوده در خواب …

زهرا شکورى
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
چنان دل بسته ام کردی
که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما
سایه ام با من نمی آمد
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
با من بگو چگونه به پایان رسیده ام!
با من که در حوالی قلبت تپیده ام
تقویم من به نیمه رسید و هنوز هم
من نیم دیگر دل خود را ندیده ام
پاییز میوزد به درختان و من هنوز
از فصل خنده های تو سیبی نچیده ام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,164
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #7
چه کنم با غم خویش
گه گهی بغض دلم میترکد
دل تنگم ز عطش میسوزد
شانه ای میخواهم که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی ارام شوم
ولی افسوس که نیست

ابتهاج
 
امضا : m.sina

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
ای اشک اهسته بریز غم زیاد است
ای شمع اهسته بسوز که شب دراز
از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #9
چه جالب است
ناز را می کشیم
آه را می کشیم
انتظار را می کشیم
فریاد را می کشیم
درد را می کشیم

ولی بعد از این همه سال …
آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم
از هر آنچه که آزارمان می دهد
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #10
من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه، می‌ بینم
می‌ بینم
تو به اندازه تنهاییِ من خوشبختی
من به اندازه زیباییِ تو غمگینم
حمید مصدق
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا