- ارسالیها
- 363
- پسندها
- 1,087
- امتیازها
- 7,113
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #1
من تفنگی شده ام رو به نبودن هایت! رو به یک پنجره در جمعیت تنهایت
فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم؛ بی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم!
خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت… قهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کُشت!
موج موهای بلند تو مرا غرق نکرد، حسم از سردی این بی خبری فرق نکرد
از دلم دور شدی فکر تو آمد به سرم، خواب میبینمت از خواب نباید بپرم…
خواب پرواز تو با نامه ی خیسی در مشت، تو نباشی غم این عصر مرا خواهد کشت!
عصر تلخی که به جز خاطره ای قرمز نیست…
عصر تلخی که به جز ترس خداحافظ نیست!
یک دو راهیست که از گریه به دریا برسم؛ به تو تنها برسم یا به تو تنها برسم!
خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت… قهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کُشت!
موج موهای بلند تو مرا غرق نکرد، حسم از سردی این بی خبری فرق...
فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم؛ بی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم!
خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت… قهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کُشت!
موج موهای بلند تو مرا غرق نکرد، حسم از سردی این بی خبری فرق نکرد
از دلم دور شدی فکر تو آمد به سرم، خواب میبینمت از خواب نباید بپرم…
خواب پرواز تو با نامه ی خیسی در مشت، تو نباشی غم این عصر مرا خواهد کشت!
عصر تلخی که به جز خاطره ای قرمز نیست…
عصر تلخی که به جز ترس خداحافظ نیست!
یک دو راهیست که از گریه به دریا برسم؛ به تو تنها برسم یا به تو تنها برسم!
خنده های تو مرا باز از این فاصله کشت… قهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کُشت!
موج موهای بلند تو مرا غرق نکرد، حسم از سردی این بی خبری فرق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.