- نویسنده موضوع
- #1
تو را آن گونه میخواهم که زندان زلیخا را
کمک کن آه تو جانا بگیرد دامن ما را
ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی
که من از بد بیابانی،گرفتم راه دریا را،دریا را
چنان از دیدنت دورم که باور کرده ام کورم
تو کاری کن بدون تو نبینم صبح فردا را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
نه عهدی با کسی بستم نه در آغوش تو هستم
تو که از دور می بینی تو حل کن این معما را
تمام طول آذر ماه تو را طی میکنم با
فقط پاییز میفهمد غم یک مرد تنها را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
منبع: Musixmatch
کمک کن آه تو جانا بگیرد دامن ما را
ندارم هیچ امیدی به این دنیای تبعیدی
که من از بد بیابانی،گرفتم راه دریا را،دریا را
چنان از دیدنت دورم که باور کرده ام کورم
تو کاری کن بدون تو نبینم صبح فردا را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
نه عهدی با کسی بستم نه در آغوش تو هستم
تو که از دور می بینی تو حل کن این معما را
تمام طول آذر ماه تو را طی میکنم با
فقط پاییز میفهمد غم یک مرد تنها را
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
برف آمد پشت ردت در خیابان گم شدند
برف آمد،برف آمد یک زمستان گم شدم
منبع: Musixmatch