- نویسنده موضوع
- #1
رقصایِ آخر برگ بی جون
کندن از شاخه ی ناامیدی
رد شدی له شدم زیر پاهات
دیر به داد دل من رسیدی
مزه ی شادی از زندگیم رفت
بس که چشم انتظار تو بودم
شادی هم شادی های قدیمی
مثل وقتی کنار تو بودم
مثل بوی نمابرگ پاییز
که توو دلم بی تو جایی نداره
عاشق اَبر و بارونم اما
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون که بارون نمی شه
نیستی از خونه بیرون نمی رم
خیسِ بارونشم از پشت شیشه
رفتی و شهر خاکستری شد
آسمون هم می خواد کم نزاره
گردِ مرگ و می پاشه توو کوچه
غمِ یه شهر رو سینم سواره
سرنوشتم مثل قطره ای که
آخرش از خودش خسته می شه
دستِ ابر رو رها کرد و گم شد
بی هدف می خوره روی شیشه
انگار آخرین صحنه ی زندگیشه
تازه فهمید به این سادگی نیست
زنده بودن فقط توو خیالات
اینکه اسمش دیگه زندگی نیست...
کندن از شاخه ی ناامیدی
رد شدی له شدم زیر پاهات
دیر به داد دل من رسیدی
مزه ی شادی از زندگیم رفت
بس که چشم انتظار تو بودم
شادی هم شادی های قدیمی
مثل وقتی کنار تو بودم
مثل بوی نمابرگ پاییز
که توو دلم بی تو جایی نداره
عاشق اَبر و بارونم اما
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون که بارون نمی شه
نیستی از خونه بیرون نمی رم
خیسِ بارونشم از پشت شیشه
رفتی و شهر خاکستری شد
آسمون هم می خواد کم نزاره
گردِ مرگ و می پاشه توو کوچه
غمِ یه شهر رو سینم سواره
سرنوشتم مثل قطره ای که
آخرش از خودش خسته می شه
دستِ ابر رو رها کرد و گم شد
بی هدف می خوره روی شیشه
انگار آخرین صحنه ی زندگیشه
تازه فهمید به این سادگی نیست
زنده بودن فقط توو خیالات
اینکه اسمش دیگه زندگی نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.