- ارسالیها
- 22
- پسندها
- 96
- امتیازها
- 90
- نویسنده موضوع
- #1
آروم آروم اما سخت تویه دلش جا شدم
قدمامونو شمردم باهاش همراه شدم
توو دلم یه ذوقی بود فقط خدا می دونست
توو رو اما غرور نمیذاشت که بدونه
من دلم با هر قدم کنار اون آب میشد
پام می لرزید وقتی که خیره به چشمام میشد دستامو تا میگرفت دلم براش غش میرفت حرفامو حس میکردو نگفته تا تش میرفت
بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه
بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه
میشه من خورشیدو از چشمای تو درارم
داره منو میسوزونه با این همه حرارت
سردیه لحظه هامو با نگات گرمترش کن
بینمون فاصله رو بیا و کمترش کن
تو میتونی...
قدمامونو شمردم باهاش همراه شدم
توو دلم یه ذوقی بود فقط خدا می دونست
توو رو اما غرور نمیذاشت که بدونه
من دلم با هر قدم کنار اون آب میشد
پام می لرزید وقتی که خیره به چشمام میشد دستامو تا میگرفت دلم براش غش میرفت حرفامو حس میکردو نگفته تا تش میرفت
بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه
بری رنگه آبیه آسمون شب میشه
برای تو عادیه واسه من بد میشه
دل نمی سپرم به هر کسی که از راه رسید
حیفه بمون نزار از حسمون کم بشه
میشه من خورشیدو از چشمای تو درارم
داره منو میسوزونه با این همه حرارت
سردیه لحظه هامو با نگات گرمترش کن
بینمون فاصله رو بیا و کمترش کن
تو میتونی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.