- ارسالیها
- 2,224
- پسندها
- 16,615
- امتیازها
- 44,373
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #1
شعر چگونه به همراه عاطفه و خیال از یک بیان عادی فراتر میرود؟
یا اینکه شاعر یک جملۀ معمولی ما را چطور میگوید که تا سالها ماندگار میشود؟
«دیشب، باران، قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک چکچک…چکار با پنجره داشت؟»
در این دو بیت قیصر امینپور جملۀ ساده و معمولی «باران به شیشۀ پنجره میخورد» را با در هم ریختن و کم و اضافه کردن کلمات بیان کرده.
یا با همین موضوع حمید مصدق نوشته:
«وای!
باران، باران
شیشۀ پنجره را باران شست.
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟»
اینجا همان رستاخیز کلمات و کشف شاعرانه شکل میگیرد.
درواقع شاعر وقایع طبیعی مثل باریدن باران، آواز گنجشکها، کوهستانها و یا احساساتی چون غم فراق، جدایی از یار، دلتنگی و…...
یا اینکه شاعر یک جملۀ معمولی ما را چطور میگوید که تا سالها ماندگار میشود؟
«دیشب، باران، قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک چکچک…چکار با پنجره داشت؟»
در این دو بیت قیصر امینپور جملۀ ساده و معمولی «باران به شیشۀ پنجره میخورد» را با در هم ریختن و کم و اضافه کردن کلمات بیان کرده.
یا با همین موضوع حمید مصدق نوشته:
«وای!
باران، باران
شیشۀ پنجره را باران شست.
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟»
اینجا همان رستاخیز کلمات و کشف شاعرانه شکل میگیرد.
درواقع شاعر وقایع طبیعی مثل باریدن باران، آواز گنجشکها، کوهستانها و یا احساساتی چون غم فراق، جدایی از یار، دلتنگی و…...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.