گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان کریستال کِسترا | Melina کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع mel mel
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها بازدیدها 353
  • کاربران تگ شده هیچ

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,244
پسندها
40,076
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: کریستال کِسترا (جلد اول)
نویسنده: Lornsun
ژانر: #فانتزی #ماجراجویی #تریلر
خلاصه:
داستان روایت‌گر زنی به نام «زان تالیس» است، حافظ شهر وستاریا!
اتفاقات عجیب زمانی رخ می‌دهد که معابد و خدایانشان مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرد و تعدادی از عابدان و راهبان پرستشگاه‌ها قربانی می‌شوند. و چندی بعد، آن مکان‌های مقدس توسط افرادی ناشناس ویران یا سوزانده می‌گردند. همهٔ کسانی که درباره این موضوع مطلع می‌شدند، مسبب این اتفاقات را بی‌ایمان‌ها و کافران می‌دانستند غافل از آنکه حوادث بیشتری در پیش است و مردم گریبان‌گیر مصائبی خواهند شد که هر روز دعای مرگ بخوانند!

لینک:
در حال تایپ - رمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

~Deku

کاربر فعال بخش
سطح
29
 
تاریخ ثبت‌نام
8/10/18
ارسالی‌ها
2,106
پسندها
21,764
امتیازها
46,373
مدال‌ها
21
  • #2
عااامممم
رو استیو بدجور کراشیدم خیییلی باحاله
البته جاذابیت زان حد و مرز نمی شناسد
 
امضا : ~Deku

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,244
پسندها
40,076
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
عااامممم
رو استیو بدجور کراشیدم خیییلی باحاله
البته جاذابیت زان حد و مرز نمی شناسد
انشاالله جلوتر میریم و کراشان بیشتری به جمع اضافه میشن *یکیش همین فصل دوئه
 

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1,345
پسندها
24,087
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #4
ریشوی اعظم وارد می‌شود و درود می‌گوید
فقط میتونم بگم هیجانی‌ترین رمانی هست که تازگیا خوندم...زود پارت بذار صحنه حساس یهو اتصال قطع شد :cautious: :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
 
امضا : Łacrîmosã

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,244
پسندها
40,076
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
ریشوی اعظم وارد می‌شود و درود می‌گوید
فقط میتونم بگم هیجانی‌ترین رمانی هست که تازگیا خوندم...زود پارت بذار صحنه حساس یهو اتصال قطع شد :cautious: :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
درود خدایان آلتروزیا بر تو باد ریشوی اعظم!
خوشحالم اینطور بوده
چشم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: آخر هر هفته پارت میذارم
 

نگار 1373

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
3/9/17
ارسالی‌ها
1,581
پسندها
21,927
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
  • مدیرکل
  • #6
رمانت واقعا اوکی و خوبه و هیچ ایرادی به قلمت وارد نیست
خوب پیش میری فقط امیدوارم پارتای بیشتری به رمانت اضافه شه.
یه سری ایراد خیلی کوچولو بین متن داستانت دیدم، این‌که از نظر زمانی، بعضی افعال صحیح نیست. مثلاً:


آسمان شب ابری بود و ماه افتخار نمی‌داد دیدبان زمین باشد. به نظر می‌رسید بارانی شدید در راه است و ابرها می‌خواهد طوفان کنند!

این جمله یه جوری شده، میشه این طور گفت:
به نظر می‌رسید که باران شدیدی در راه باشد و ابرها میخواستند طوفان کنند!
یا:
به نظر می‌رسید که بارانی شدیدی در راه بود و ابرها می‌خواستند طوفان کنند.


البته این چیزی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : نگار 1373

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,244
پسندها
40,076
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
رمانت واقعا اوکی و خوبه و هیچ ایرادی به قلمت وارد نیست
خوب پیش میری فقط امیدوارم پارتای بیشتری به رمانت اضافه شه.
یه سری ایراد خیلی کوچولو بین متن داستانت دیدم، این‌که از نظر زمانی، بعضی افعال صحیح نیست. مثلاً:


آسمان شب ابری بود و ماه افتخار نمی‌داد دیدبان زمین باشد. به نظر می‌رسید بارانی شدید در راه است و ابرها می‌خواهد طوفان کنند!

این جمله یه جوری شده، میشه این طور گفت:
به نظر می‌رسید که باران شدیدی در راه باشد و ابرها میخواستند طوفان کنند!
یا:
به نظر می‌رسید که بارانی شدیدی در راه بود و ابرها می‌خواستند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا