هنوز هم بعضی موقع یاد خاطراتمون ک میوفتم گریهام میگیره:(
نمیدونم الان کجایی و چی تو سرته یا چ حسی برات باقی مونده.
ولی اگه یه روز اومدی(یادت اومد ک من کجا مینویسم)
بدون نیلت اصلا حالش خوب نیست شایدم شنیده باشی از اشناها
اینکه هر شب بیمارستان و مورفین و دیازپام و لرزش دستام:)
خب، شایدم چون باعث اینا تو نیستی برات مهم نباشه ولی منی که تو رو میشناسم و میدونم که چند ساله گیرِ همیم مطمعنم ناراحتی برام!؛)