نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار [خجالت آور ترین خاطره‌ای که داری؟ ]

  • نویسنده موضوع آتابای
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 314
  • کاربران تگ شده هیچ

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,026
پسندها
104,757
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #1
جرات داشته باشید و اعتراف کنید
IMG_۲۰۲۲۰۸۱۹_۲۰۳۴۰۹.jpg
 

FATEMEH ASADYAN

مدیر بازنشسته
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,214
پسندها
26,265
امتیازها
51,373
مدال‌ها
45
  • #2
جرات داشته باشید و اعتراف کنید
مشاهده فایل‌پیوست 582059
همین دو هفته پیش دیر رسیدم سر کلاس و دست استاد ریاضیمون لای در بود من ندیدم هی در رو فشار میدادم بسته بشه اون بدبختم هی دستش او لا پرس میشد هرچند تقصیر خودش بود صداش درنمی‌اومد...هیچی دیگه اخرش چون اسلام دست و بالمو بسته بود نتونستم به بنده خدا کمک کنم و با نیشی باز برای جمع کردن گندی که زدم رفتم سر جام نشستم. نا گفته نماند همون استاد چند وقت قبلش داشتم روحش رو مستفیض میکردم اما نگو بالای سرم بوده و من ندیدمش و اونجا بود که خدا رو شکر کردم اسلام دست و پاش رو بسته بود وگرنه قطعا اون چهره قرمز نشون دهنده‌ی این بود که تو ذهنش دو سه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Fateme Alinejad

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
127
امتیازها
578
مدال‌ها
1
  • #3
تو روز جشن فارغ‌التحصیلی آموزشگاه زبان انگلیسی‌م کلاه رو به جای بالا پرتاب کردم تو چشم فیلم بردار... خلاصه پسرا سوژه گرفته بودن دیگه آبرو نموند واسم:(
 

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
974
پسندها
7,227
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #4
دوره دانشگاهم بود سر جلسه امتحان فزیک بودم و پشت سرم چند همکلاسیم تقلب میکردن و حرف میزدن، استاد فک کرد من تقلب میکنم منو برد پیش خودش جلوی بقیه که مثلا اینو آوردم و تقلب نکنه اینجا و حواسم بهش باشه...
خلاااااصه خیلی بد رفت سرم کارش چون کاملا بیگناه بودم و یه عادتی داشتم از دوره مدرسه تا دانشگاه که اصلا تقلب نمیکردم حتی اگه هیچ سوالیو حل نمیکردم و نه هم تقلب میدادم..... و خیلیم راضی بودم از این عادتم ولی بقیه رو کفری میکرد این عادتم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: و همیشه هم نمرات عالی میگرفتم، یادش بخیررررر:466:
 
امضا : L.latifi❁

-ZaHRa-

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
1,762
امتیازها
9,523
مدال‌ها
8
  • #5
۲ الی سه بار زنگ همسایه رو زدم و فرار کردم:whistlinng:
البته بچه بودم
 
آخرین ویرایش
امضا : -ZaHRa-

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا