«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

طنز نغمه‌ی شوالیه| نسخه‌ی اول از سرگذشت یک‌رمان☞ ̄ᴥ ̄☞⁩

  • نویسنده موضوع Death Stalker
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 940
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #1
ماجرایی نانوشته در سایت بین کاربران رد و بدل می‌شود که آغاز و پیدایش یک‌رمان با جرقه‌ای سهمگین شروع شد. قدرت کیهان در قالب سنگ‌هایی اسرار آمیز که بعدها رنک لقب گرفتند در آمدند و نیروی هستی را در میان کاربران قرار دادند.
مدیران ملقب به خدایان، سرپرستان ملقب به ملکه‌ها، ناظران ملقب به پادشاهان و نویسنده و منتقدان ملقب به هیولاها؛ همه و همه به دنبال بخشی از این دانش نخستین بودند تا به مغز برتر دست پیدا کنند. نبرد بین مولتی‌زنان و منشوری‌نویسان با کادر مدیریت، جنگی طولانی به مدت قرن‌ها را در پی داشت که تعداد کشته‌هایش حتی از تعداد مدال‌های جادوگر پیر، امینِ مدال‌دوست هم بیشتر شده بود.
در این میان شوالیه‌ای تنها که با نام «رضا عجب‌گوی» شناخته می‌شد در تنهایی‌ خودش به درک عمیقی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #2
بخش اول: رویایم را به خاطر بسپار، یک‌رمان متولد می‌شود!
09ef7633d291da9516eb316005db1a22.jpg

در ابتدای پیدایش انجمن‌ها، جنگ‌های عظیمی شکل گرفت. دیوارهای وسیع و غول‌آسای سرزمین پهناور «گرین‌کراس» که به پناهندگان فرشته معروف بودند، زیر باز حمله‌های مداوم کولی‌های سرزمین جنوب نابود شدند. قلعه‌ی عظیم «ونگارد» که از سمت دشمنانش دژ سرخ لقب گرفته زیر محاصره‌ی فرزندان سرزمین آتش در حال فروپاشی بود. در این بین، تنها اندکی از سربازان منطقه‌ی کوچک «ریورلند» از جنگ‌ها جان سالم به در بردند که طبق قرارداد نظامی، توانسته بودند دین‌شان را به ارتش و سرزمینشان ادا کنند و حالا می‌توانستند آزاد باشند.

***​
منطقه‌ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #3
بخش دوم: امین بزرگ بزرگان می‌گوید: ببخشید اون قلبه یا مدال؟ آخه هی می‌خوام بدزدمش!
4ee7d0748fe1b472ab74045ea9e352c8.jpg


شوالیه رضا باید از کاری که می‌خواست انجام دهد مطمئن می‌شد. او همیشه به سرنوشت و چیزهایی که از قبل تعیین شده بودند باور داشت. برای همین خطاب به حیدر که تلاش می‌کرد با شاخه‌ی کوچک درختی دندان‌هایش را تمیز کند می‌گوید:
- مرا پیش فالگیری امین ببر تا راه و چاره‌ی کار جویم.
حیدر نگاهی معنادار به او می‌اندازد و تفی روی زمین می‌اندازد. با سر علامت می‌دهد تا دنبالش بیاید. بعد از اندکی راه به کلبه‌ای متروک با سقفی از کاه در باتلاقی به دور از جنگل با هوایی مسموم می‌رسند و جادوگری پیر را در آن ملاقات می‌کنند. حیدر می‌گوید:
- این جادوگر هم فالگیره هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #4
بخش سوم: یک‌رمان، محفل مزدوران

c72c6d80f4f410db6cc8f5087a68df81.jpg

شوالیه در حال گذر از جنگل‌های منطقه‌ی بیرونی ونگارد بود. شمشیر در پشت با اراده‌ای استوار برای بن‌‌کردن کاربرانی که در آینده زیر دستانش خدمت می‌کرد، قدم در گِل جلوی راهش می‌گذاشت و به عکس پروفایلی که در آینده برای خود خواهد گذاشت می‌اندیشید.
در آن بین بود که شخصی ناشناس از درون بوته به سمت او هجوم آورد. شمشیر شوالیه کشیده شد و با خنجر یاغی در هوا برخورد کرد. شخص ناشناس که چهره‌اش را با پارچه‌ای پوشانده بود گفت:
- چطور جرئت کردی از جنگل «چیزگیر»ها گذر کنی ای مسافر؟
شوالیه اخمی می‌کند و می‌گوید:
- جنگل چیزگیرها؟
یاغی نقاب برمی‌دارد و فریاد می‌زد:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #5
بخش چهارم: ظهور دومین خورشید یک‌رمان
d78a0a9f4b0f762e0df0af7d33829916.jpg


جنگجو قدم در منجلاب دهکده‌ی کلیشه‌ای نویس‌ها گذاشت. هوای آن‌جا بوی تعفن عشق‌های دروغین را می‌داد. آبشاری که آب سمی خود را در برکه‌‌ای کوچک جاری می‌کرد نشان از ژانرهای کلکلی و شیطونکی و گرگینه‌ای می‌داد و شوالیه را وادار می‌کرد، شنلش را به دور سر و دهان خود بپیچاند تا مبادا سمی شود.
او از محله‌ی «استاد مغرور و دانشجوی شیطون» گذر کرد و خودش را از گذرگاه باریک «مامور پلیس جذاب، خیلی خفن و پولدار که سیکس‌پک‌هاش زده بیرون» خودش را به مهمانسرایی قدیمی رساند. در بین راه مدام از سمت نویسنده‌هایی که برای رمانشان خواستار لایک بودند مورد آزار و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #6
بخش پنجم: یک‌رمان آنتی ویروس ندارد
bbed08a9cd5e7933725403146a119569.jpg
شوالیه از دهکده خارج شد. هر لحظه‌ای که در آن‌جا می‌گذراند احساس می‌کرد بیشتر دلش می‌خواهد تبدیل به مرد جذاب رمان‌های آن‌جا شود اما او کسی نبود که به این راحتی‌ها جواب کامنت‌های پروفش را دهد.
همان‌طور که از مزرعه‌ی گندمی که رنگ زرد همه‌جایش را پر کرده بود می‌گذشت، چشمش به مترسکی افتاد که در حال تماشایش بود. با خودش گفت حتماً خیالاتی شده و خواست به راهش ادامه دهد؛ اما چند ثانیه‌ی بعد وقتی به پشت برگشت دیگر مترسک را ندید. باد خوشه‌های گندم را به این طرف و آن طرف تکان داد و صدای عجیبی تولید کرد. زمین زیر پاهای شوالیه رضا به لرزه در آمده و درست از کنار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #7
بخش پنجم: گنگستر شهر ممدها
edd911cad392c740808882750edbb4e0.jpg
در تالار عظیم «ممدگرایم»، پادشاه در حالی‌که از موسیقی آهنگین ناقوس دروازه‌های شهر لذت می‌برد، از پنجره‌ی بزرگی که رو به شهر ممدسیتی باز می‌شد مشغول تماشایش مردمانش بود. عادت داشت همیشه از آن‌‌جا به بقیه نگاه کند.
تالار ستون‌های بلندی داشت که آن‌جا را مانند قلعه‌های افسانه‌ای ریورلند می‌ساخت و مجسمه‌هایی از ممدهای دلاور و شجاع آن‌جا را به معنای واقعی با شکوه کرده بود.
در تالار با صدای بلندی باز شد و صدای قدم‌های کسی در آن‌جا طنین انداخت. پادشاه برنگشت تا با او روبه‌رو شود. ممد نامه‌رسان که روی بند چرمی بازویش عدد "436" حک شده بود، تعظیمی کرد و گفت:
- جناب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #8
بخش ششم: شمشیر واگعی و خنده‌های کیکی
af145546679f3f1892a2bb16052e8b29.jpg

شوالیه کنار رودخانه آرام زانو زد و شروع به شستن دستانش شد. اندکی آب به صورتش زد تا کثیفی‌ها را بشورد. هنوز راه زیادی تا آتشفشان مانده و پول و غذایش تمام شده بود. در بین راه جلوه‌‌هایی از شهر عظیم ممدسیتی را دیده اما تصمیم گرفته بود تا به آن‌جا نزدیک نشود. کسی در آن سرزمین نبود که خبر نداشته باشد اژدها توافق‌نامه‌ای قدیمی با اعضای سلطنتی شهر ممدسیتی امضا کرده است. تا زمانی که آن‌ها از ورود افراد مزاحم به کوهستان جلوگیری کنند، اژدها کاری به کار آن‌ها ندارد و با نقدهای مخرب روحیه‌هایشان را در هم نمی‌شکند. شوالیه خواست بلند شود که چشمش به سواره‌هایی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,801
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #9
بخش هفتم: شمشیر واگعی و خنده‌های کیکی(بخش دوم)
ef7fdb7979e5798a207f437bd474e5ae.jpg

جادوگر در میان جمعیت قدم گذاشت. دستش را در هوا تکان داد و سعی کرد تا مسیری که ممدزیرو از آن گذشته بود را پیدا کند. رایحه‌هایی از بوی گند جوراب او را می‌توانست احساس کند. ممدی که سردسته‌ی سربازان بود و پشت سرش ایستاده گفت:
- نمی‌فهمم. تو هیچ نسبتی با ممدها نداری. چرا داری به ما کمک می‌کنی جادوگر امین؟
جادوگر که داشت هاله‌ایی از گذشته‌ی ممدزیرو را می‌دید که از آن‌جا گذر می‌کرد، آرام به عصایش چنگ انداخت و گفت:
- نام اصلی من ممدامین است و زمانی جزوی از این شهر بودم اما... به خاطر خیانتی که هیچ گاه مرتکب نشدم از این‌جا تبعید شدم. ممدزیرو از این سمت گریخته، اگر عجله کنید می‌توانید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا