- ارسالیها
- 1,870
- پسندها
- 20,886
- امتیازها
- 44,573
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #1
پسر در حالی که صورت زیبا و نازش را بر انداز میکرد و لحظاتی به خود میبالید، با شنیدن صدایی مو به تنش سیخ شد و بی حرکت ماند:
- جیمینا، امیدوارم کیک الآن آماده روی میز باشه.
جیمین برگشت و با لبخندی آرام گفت:
- واییی ترسیدم ملکه جهنمی.
بعد با لبخند کیوتش ادامه داد:
- کیک مامانیـ...
از آن طرف دختری چون یک ملکه بنفش پوش زد در گوشش و گفت:
- تو حق نداری بهش بگی مامان!
یک لحظه دوباره ترسید ولی باز هم با لبخند کیوتی گفت:
- چشم، کیک بانو الهه یخی هم اکنون روی میز تولد آماده است.
خوره نیز ادایش را در آورد:
- چیشم کیک بانو ایلیهه ییخی روی میز ایمیدست :/
یک دفعه همگی با شنیدن صدای در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش