m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 31/5/23 #101 (پرواز) گفت مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو کلیک کنید تا باز شود... واژه ای نیست برازنده تکریم تو ای عشق که لب از گفته خموش است و نگاهم گویاست امضا : m.sina
(پرواز) گفت مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو کلیک کنید تا باز شود... واژه ای نیست برازنده تکریم تو ای عشق که لب از گفته خموش است و نگاهم گویاست
مارینا آروین کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 444 پسندها 1,940 امتیازها 12,213 مدالها 9 31/5/23 #102 m.sina گفت واژه ای نیست برازنده تکریم تو ای عشق که لب از گفته خموش است و نگاهم گویاست کلیک کنید تا باز شود... تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم حافظ امضا : مارینا آروین
m.sina گفت واژه ای نیست برازنده تکریم تو ای عشق که لب از گفته خموش است و نگاهم گویاست کلیک کنید تا باز شود... تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم حافظ
(پرواز) نو ورود سطح 5 ارسالیها 9 پسندها 569 امتیازها 2,590 مدالها 4 1/6/23 #103 مارینا آروین گفت تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم حافظ کلیک کنید تا باز شود... مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟ ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
مارینا آروین گفت تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم حافظ کلیک کنید تا باز شود... مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟ ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,963 پسندها 4,708 امتیازها 28,973 مدالها 17 19/7/23 #104 (پرواز) گفت مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟ ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من کلیک کنید تا باز شود... نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست هوشنگ ابتهاج امضا : فلورا.
(پرواز) گفت مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند؟ ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من کلیک کنید تا باز شود... نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست هوشنگ ابتهاج
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/8/23 #105 فلورا. گفت نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست هوشنگ ابتهاج کلیک کنید تا باز شود... تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگرسوزم روز شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز امضا : m.sina
فلورا. گفت نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست هوشنگ ابتهاج کلیک کنید تا باز شود... تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگرسوزم روز شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
مارینا آروین کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 444 پسندها 1,940 امتیازها 12,213 مدالها 9 6/8/23 #106 m.sina گفت تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگرسوزم روز شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز کلیک کنید تا باز شود... زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم امضا : مارینا آروین
m.sina گفت تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگرسوزم روز شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز کلیک کنید تا باز شود... زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/8/23 #107 مارینا آروین گفت زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم کلیک کنید تا باز شود... ما درس صداقت و صفا میخوانیم آیین محبت و وفا میدانیم زبن بیهنران سفله ای دل مخروش کانها همه میروند و ما میمانیم امضا : m.sina
مارینا آروین گفت زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم کلیک کنید تا باز شود... ما درس صداقت و صفا میخوانیم آیین محبت و وفا میدانیم زبن بیهنران سفله ای دل مخروش کانها همه میروند و ما میمانیم
مارینا آروین کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 444 پسندها 1,940 امتیازها 12,213 مدالها 9 6/8/23 #108 m.sina گفت ما درس صداقت و صفا میخوانیم آیین محبت و وفا میدانیم زبن بیهنران سفله ای دل مخروش کانها همه میروند و ما میمانیم کلیک کنید تا باز شود... مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم امضا : مارینا آروین
m.sina گفت ما درس صداقت و صفا میخوانیم آیین محبت و وفا میدانیم زبن بیهنران سفله ای دل مخروش کانها همه میروند و ما میمانیم کلیک کنید تا باز شود... مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,163 امتیازها 35,773 مدالها 16 6/8/23 #109 مارینا آروین گفت مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم کلیک کنید تا باز شود... مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم امضا : m.sina
مارینا آروین گفت مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم کلیک کنید تا باز شود... مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
مارینا آروین کاربر انجمن سطح 9 ارسالیها 444 پسندها 1,940 امتیازها 12,213 مدالها 9 6/8/23 #110 m.sina گفت مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم کلیک کنید تا باز شود... میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان امضا : مارینا آروین
m.sina گفت مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم کلیک کنید تا باز شود... میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان