بعضی وقتا دیگه هیچ نوری رو نمیشه توی راه دید، هیچ راهی
بعضی وقتا آدم توی تاریکیای گیر میکنه که نمیدونه به کدوم سمت بدوعه..
و فرقش اینجا اینه که نمیتونه باور کنه
نمیتونه باور کنه که فقط توی یه شب بی ستاره گیر افتاده تو ساعاتی مونده به روز
شاید هم روزی وجود نداره*
و دیگ حرکتی ازش بر نمیاد، فقط وایمیسه تا توسط خاموشی بلعیده شه