دفتر درد و دل دفتر | دفتر درد و دل کاربر دومـان

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 368
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
«به نام خالق حق»

دفتر سرگرمی کاربران.jpg

این دفتر متعلق به کاربر گرام [ ر دومـان ] است و هیچکس به جز ایشان اجازه‌ی ارسال زدن در این دفتر را ندارد.
کاربر عزیز، از اینکه محتوی دفترتان را با افراد انجمن به اشتراک می‌گذارید، کمال تشکر را داریم.




|مدیریت تالار سرگرمی|
 
امضا : Amin~

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #2
بعضی وقتا دیگه هیچ نوری رو نمیشه توی راه دید، هیچ راهی
بعضی وقتا آدم توی تاریکی‌ای گیر میکنه که نمیدونه به کدوم سمت بدوعه..
و فرقش اینجا اینه که نمیتونه باور کنه
نمیتونه باور کنه که فقط توی یه شب بی ستاره گیر افتاده تو ساعاتی مونده به روز

شاید هم روزی وجود نداره*
و دیگ حرکتی ازش بر نمیاد، فقط وایمیسه تا توسط خاموشی بلعیده شه
 

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #3
Screenshot_۲۰۲۴۰۶۱۸_۰۳۲۳۳۴.jpg
 

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #4
کاش زودتر یادم میوفتاد که نباید سعی کنم تا سیاهی لشگر سرنوشت دیگران باشم
باید شخصیت اصلی زندگی خودم می‌بودم..
 

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #5
کاش زودتر یادم میوفتاد که نباید سعی کنم تا سیاهی لشگر سرنوشت دیگران باشم
باید شخصیت اصلی زندگی خودم می‌بودم..

تا تونستم خواستم فرار کنم از مشکلات
چشام رو بستم تا شاید از بین برن ولی نشد
از وقتی خودمو دیدم خودم رو زدم به اون راه
+من اون رو نمیشناسم!
وضع بدتر شد، نفرت از تاثیرات بقیه روی (من) باعث شد تا (من) یه موجود زشت سیاه توی ذهنم شکل بگیره و نفهمیدم همین شروع چی بود
شروع تاثیر روی جسم و بزرگ تر شدن زخم‌های ناخواسته، یا نادیده گرفتن (من)
انقدر نادیده گرفتم و چشمام روی هم فشار دادم تا نبینمش که بقیه هم کم کم دیگه منو نمیدیدن
الان چی؟ هیچکس من رو نمیبینه
یه روح، بین یه سری آدم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #6
شرمنده..
قرار نیست محتوای خاصی داشته باشه، نتیجه ای وجود نداره
فقط یه سوال بی‌جواب هست.
"واقعا انقدر چند (ماه یا سال) خاطره بی‌ارزش و کوچیک بوده، که باعث (یه دلتنگی کوچیک، یا حتی چک کردن زنده بودن طرف) نمیشه؟
 

رُخ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/9/21
ارسالی‌ها
1,033
پسندها
22,855
امتیازها
42,073
مدال‌ها
32
سن
20
سطح
30
 
  • #7
اونجایی خداحافظی با آدم های گذشته و خاطرات سخت میشه
که میمونی بین اینکه ترکت کرده یا فقط فاصله گرفته
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR
عقب
بالا