معرفی چندتا از بازیهایی که جهانسازی کامل و عالی داشتند:
1_Hollow Knight:
گیمی ساده در سبک دوبعدی ماجراجویی با پلات داستانی جذاب و جهان سازی فوق العاده. تنوع در نژاد، زبان، مکانهای جغرافیایی متنوع و سلاحها، همه و همه نشان از ستینگ کامل این جهان هستند.
جهان Hollow knight که با بهرهگیری از زندگی زیر زمینی حشرات ساخته شدند و کل اتفاقات و پلات داستان، در فضاهای دانجن مانندی اتفاق میافتند اما حتی در این بخش هم از تنوع طلبی غافل نمانده و فضای مناسبی تطبیق شده با هر سطح بازی تدارک دیده شده.
2_warcraft:
سری مجموعهی وارکرافت که در سبک استراتژیک و در سه نسخه عرضه شد یکی از بهترین پلاتهای داستانی مبنی بر گستردگی جهان فانتزی را دارد.
نژادهای متفاوت اعم از جادوگران اعظم، نگهبانان، اِلفهای جنگل و مردگان و ... نمونههای خوبی از تنوع طلبی کارکترها دارد. گوناگونی سرزمینها با یک مقایسهی ساده بین قلمروی اُرکها و شهر انسانها میتواند درک دقیقی از پیادهسازی عالی این بخش در اختیار مخاطب بگذارد.
داستان وارکرافت سه یا همان Frozen throne که روایتگر آخرین بخش داستان میباشد توانست یکی از بهترین پایانهای جهان بازی را برای خود رقم بزند و پروندهی بیشتر کارکترهای خود را ببندد.
3_Dark Souls:
سهگانهی دارک سولز که در سبک نقشآفرینی، اکشن از فرام سافتور عرضه شد جزو اولین بازیهایی در این سبک بود که از همان اول طرفداران زیادی داشت.
استفاده از اصول فانتزینویسی مثل عناصر پیشگویی، جادو و جو فضای بازی کمک کردند تا جهان دارک سولز به طرز شگفتآوری گسترده بشه؛ اما مهمترین عنصری که میتوانست در نقش چندین عنصر دیگر ظاهر شود آتش بود. آتش در جهان دارک سولز یک نماد مقدس و جادویی بود که به جنگجویان قدرت میداد.
جنگجویان و یا باسهایی که در طول مسیر باهاشون مواجه میشین هرکدوم داستان پس زمینهای رو به دوش میکشند که مخاطب رو وادار میکنند به جزییات بازی توجه کنند.
این بازی در سه نسخه عرضه شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
4_Elden Ring:
الدن رینگ سبکی مشابه با سبک سری مجموعه دارک سولز دارد با این تفاوت که گستردگی جهانی در این بازی نسبت به دارک سولز وسیعتر و بازتر است.
در جهان الدن رینگ طبقه بندیهای متفاوتی برای کارکترها در نظر گرفته شده. جادوگران، خدایان، دمیگادها و... چند نوع از این طبقه بندیها هستند. همانطور که در سری دارکسولز آتش یک نماد مقدس و مهم بود در این سری، الدن لردها نماد مقدس در این سرزمین هستند.
5_witcher
سری مجموعهی ویچر که هم در قالب بازی، رمان و سریال عرضه شده یکی از بهترین جهانسازیهای باز و نسبتا خلاق را دارد با این تفاوت که تمرکز روی نوع گونهها و خلق افسانهها پررنگتر از گیمهایی نظیر الدن رینگ است.
جامعه گریزی یا جامعه ستیزی؟
خیلیها به اشتباه مفهوم این دو کلمه رو با هم اشتباه میگیرن و در داستانشون با مفهوم یکسان استفاده میکنن در حالی که تفاوتهای عمدهای بینشون وجود داره.
در جامعه گریزی شخصیت نمیتونه سلسله مراتبی که جامعه در قالب یه چهارچوب اخلاقی براش تدارک دیده عمل کنه و به خاطر همین، ازش تا حد امکان دوری میکنه.
اما در جامعه ستیزی شخصیت دوست داره همه چیز و همه کس طبق خواسته و هدف اون عمل کنند و هیچ چیزی نباید سر راهش قرار بگیره، حتی اگه اون خواستهها ضد چهارچوب باشند. یا همه باید پیرو اون باشن یا طعم خشمش رو بچشند.
نمونهی خوب یه شخصیت جامعه گریز شخصیت ال در انیمهی دفترچهی مرگ و نمونهی خوب برای یه شخصیت جامعه ستیز، ترول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
در این بخش به مواردی میپردازیم که نشون میدن چه انگیزه، هدف و یا فکری باعث میشه تا یه کارکتر طبق یه تصمیم منطقی عمل نکنه. به طور خلاصه چند نیروی محرکه برای انجام یه کار غیرمنطقی رو بازگو میکنه.
اینکه کارکتر شما نشون بده میتونه از چهارچوب عواطف، عقاید و رفتارهای خودش بیرون بزنه و طبق انتظارات مخاطب عمل نکنه، داره به نوعی مسیر جدیدی رو در پیش میگیره.
مثلا میگم میشل آدمیه که از ارتفاع میترسه و هروقت توی یه موقعیت با یه ارتفاع بلند وایمیسته کلا عضلات بدنش از حرکت متوقف میشن؛ اما یه روز خودش رو از یه درهی بلند به سمت پایین پرت میکنه!
چرا؟ برای چی؟ جوابی که به این دو سوال داده میشه همون نیروی محرکهای که گفتم.
عشق:
سادهترین راه برای هل دادن یه کارکتر تو عمق ترسهای خودش اینه که وادارش کنین عاشق بشه. کاری که خودم توش خیلی ضعیفم.
یه کارکتر عاشق میتونه به خودش جرئت بده به ترسهاش غلبه کنه، به دل خطر بزنه و یا با بزرگترین دشمن زندگیش روبهرو بشه.
از سمتی ممکنه این عشق کور کننده باشه جوری که باعث بشه مسیر کارکتر شما از اونی که براش بهتره خیلی راحت عوض بشه. در هر دو صورت میتونه جذابیت قلم و یا پلات داستانتون رو دو چندان بکنه به شرطی که سه اصل رو رعایت بکنین:
۱_ کارکترهای عاشق به مرور آشنایی احساسات هم رو درک کنند.
۲_ تنها کاری که شخص معشوق در پلات داستانتون انجام میده صرفا اضافه کردن عشق به داستان نباشه.
۳_...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
سوگند:
راه دیگهای که میتونه کارکتر ازش برای انگیزه و حرکت انجام بده اینه که به یه سوگند خاص پایبند باشه، همون کلمهی وفاداریِ خودمون.
تنها فرقی که این قسمت با قسمت قبل داره اینه که ممکنه کارکتر دلش نخواد یا به کاری که میخواد انجام بده باور نداشته باشه اما مجبوره اون کار رو انجام بده. به نوعی برخلاف میلش توی اون مسیر قرار گرفته باشه.
نمونهی بارزش کاپیتان ساینلس توی مجموعهی دثاستاکر بود. با اینکه ساینلس مخالف حکومت سلیطهی آهنی بود و در ته قلبش با شورش موافق بود اما باز هم به خاطر سوگندی که پدرش به دربار حکومتی خورده بود مجبور بود تا آخرین نفس برای امپراتوری بجنگه.
تغییر ناگهانی دیدگاه به خاطر فشارهای روانی:
توی این مورد تا جاییکه میشه کارکترتون رو توی موقعیتهای استرسزا و چالش برانگیز قرار میدین. این موقعیتها میتونن به جر و بحثهای لفظی که روی عقاید و افکار شخصیت تاثیر میذارن اعمال بشن یا در نهایت به دعواها فیزیک ختم بشن.
سعی هم کنین در مورد تغییر دیدگاه احتیاط بیشتری به خرج بدین چون نشون دادن خلاف یه عقیده که شخصیتتون توی کل زندگیش بهش باور داشته ممکنه کار راحتی نباشه. از عنصرهایی مثل مذهب، عشق و یا خ**یا*نت میتونین توی این بخش استفادهی لازم رو ببرین.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.