- نویسنده موضوع
- #1
پدر لورت همیشه به دخترش یاد داده است که دنبال اعداد و نشانهها بگردد. این اواخر خودش هم حسابی مشغول کار کردن روی ایده تصادف بود. پدر که تصمیم گرفته بود کتابی درباره همین موضوع بنویسد، سفری را آغاز کرد. اما بعد از این سفر ناپدید شد. لورت که با مهارتهای فوقالعادهاش در دنبال کردن نشانهها متوجه این موضوع شده است، با مادرش درباره این ماجرا صحبت میکند. اما مثل همیشه، گوش کسی به حرفهای او بدهکار نیست! لورت تصمیم میگیرد خودش دست به کار شود و همراه برادرش، به دنبال پدر بروند. اما قضیه برای دختری که به سن قانونی نرسیده است، یک برادر کوچکتر از خودش دارد و نابیناست، به این سادگیها که فکر میکنید، پیش نمیرود.