- تاریخ ثبتنام
- 24/10/18
- ارسالیها
- 586
- پسندها
- 9,726
- امتیازها
- 24,973
- مدالها
- 27
- نویسنده موضوع
- #1
"Hotel California"
هتل کالیفرنیا
On a dark desert highway, cool wind in my hair
در بزرگراهی در یک صحرای تاریک باد سردی در موهایم می پیچید
Warm smell of colitis[SUB]1[/SUB], rising up through the air
بوی غنچه های کوچک در هوا می پیچید
Up ahead in the distance, I saw a shimmering light
در دوردست ها نوری سوسو می زد
My head grew heavy and my sight grew dim
سرم سنگین شده بود و هیچ جا را درست نمی دیدم
I had to stop for the night
دیگر نباید به راهم ادامه می دادم چون تاریک شده بود
There she stood in the doorway;
همان جایی که او ایستاده بود
I heard the mission bell2
صدای ناقوس را شنیدم
And I was thinking to myself,
و داشتم با خودم فکر می کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.