- ارسالیها
- 493
- پسندها
- 808
- امتیازها
- 4,683
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #1
اومدی اومدی اومدی
وقتی که بارون شب و از پنجره شست
وقتی تاره عنکبوت بسته بود صندوق پست
اومدی وقتی که دیگه تلفن زنگ نمیزد
وقتی من مونده بودم با یه بغل خیال بد
اومدی تا در بیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپری به دست زندگی
با تو رقصیدن مهتاب و تماشا کردم
روی شونه هات کلافه بغضم و وا کردم
بغضمو وا کردم
طاقه غصه ها شکست و بوی رنگی قد کشید
آخرش یکی تو دنیا حرفایه منو شنید
یکی اومد تا بفهمه لهجه ی زخم منو
یکی اومد تا ببنده جاده برگشتن و
اومدی تا در بیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپری به دست زندگی
با تو رقصیدن مهتاب و تماشا کردم
روی شونه هات کلافه بغضمو وا کردم
بغضمو وا کردم
تا ته دنیا با تو تا ته این راه با تو رو هستم
تجربه های با تو دیدن مهتاب با تو رو هستم
با تو هستم
با تو...
وقتی که بارون شب و از پنجره شست
وقتی تاره عنکبوت بسته بود صندوق پست
اومدی وقتی که دیگه تلفن زنگ نمیزد
وقتی من مونده بودم با یه بغل خیال بد
اومدی تا در بیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپری به دست زندگی
با تو رقصیدن مهتاب و تماشا کردم
روی شونه هات کلافه بغضم و وا کردم
بغضمو وا کردم
طاقه غصه ها شکست و بوی رنگی قد کشید
آخرش یکی تو دنیا حرفایه منو شنید
یکی اومد تا بفهمه لهجه ی زخم منو
یکی اومد تا ببنده جاده برگشتن و
اومدی تا در بیام از توی جلد خستگی
اومدی تا منو بسپری به دست زندگی
با تو رقصیدن مهتاب و تماشا کردم
روی شونه هات کلافه بغضمو وا کردم
بغضمو وا کردم
تا ته دنیا با تو تا ته این راه با تو رو هستم
تجربه های با تو دیدن مهتاب با تو رو هستم
با تو هستم
با تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.