متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه جهان پارادوکس‌های «فرانتس کافکا»

  • نویسنده موضوع Ghasedak.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 97
  • کاربران تگ شده هیچ

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
«فرانتس کافکا» در آثار ادبی خود—شامل سه رمان ناتمام که او هیچ‌وقت قصد انتشارشان را نداشت، و همین‌طور چندین و چند داستان کوتاه—تلاش کرد عناصر دنیای واقعیت و خیال را در هم بیامیزد تا موقعیت هایی عجیب یا سورئال را برای کاراکترهایش به وجود آورد. این موقعیت ها اغلب به صورت همزمان، هم کاملاً هولناک به نظر می رسند و هم طنزآمیز—تا حدی که برخی منتقدین و چهره های ادبی، آثار او را متعلق به قلمرو داستان های «ابزورد» در نظر گرفته‌اند.

احتمالا با این واژه در دنیای ادبیات، کمدی یا نقاشی مواجه شده‌اید. «آلبر کامو»، نویسنده‌ی فرانسوی برجسته، در مقاله‌ی مشهور خود در سال 1942 با نام «اسطوره سیزیف»، به «کافکا» می پردازد و آثار او را «ابزورد» تلقی می کند. اما این واژه چه معنایی دارد؟
 
آخرین ویرایش

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
می توان گفت یک موقعیت «ابزورد»، وضعیتی از ناسازگاری و تضاد میان گرایش ما نسبت به یافتن مسیر، مقصود یا معنا در جهان، و ناتوانی ما در یافتن هر کدام از این ها در جهانی بدون مسیر، مقصود و معنا است. به عبارت دیگر، یک موقعیت «ابزورد»، نوعی «پارادوکس» است. در نظر «کامو»، یکی از اساسی‌ترین پارادوکس ها در مورد هستی انسان این است که ذهن به معنا نیاز دارد اما هرچه تلاش می کند، قادر به یافتن آن نیست. این مفهوم، ما را وارد جهان‌بینی «کافکا» می کند.

«احتمالاً بعضی ها به حال من دل می سوزانند، ولی من دلسوزی آن ها را احساس نمی کنم. بنگاه کوچک من مایه‌ی نگرانی‌ام است، به حدی که پیشانی و شقیقه هایم از درون تیر می کشند، بی‌آنکه دلم به آینده خوش باشد، زیرا بنگاه من کوچک است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
«کافکا» قصد داشت موضوعی مشخص را به تصویر بکشد: چه اتفاقی می افتد وقتی خودمان را ساکن در جهانی می یابیم که بدون معنا و مقصود جلوه می کند، به‌خصوص وقتی یافتن معنا و مقصود در جهان پیرامون، یکی از نیازهای ابتدایی و اساسی ما به حساب می آید؟ این تضاد کهن میان میل و نیاز ما به یافتن معنا، و ناتوانی همیشگی ما در انجام این کار، به بستری برای ایده‌پردازی ها و همین‌طور رنج های «کافکا» در سراسر عمر چهل‌ساله‌اش تبدیل شد.

موضوع دیگری که «کافکا» را شب ها از روی اضطراب بیدار نگه می داشت، تضاد میان امیال طبیعی ما و روش های تصنعیِ زندگی مدرن بود. این تضاد در نظر «کافکا»، به شکل پیوسته باعث به وجود آمدن نگرانی و استیصال در انسان ها می شود چرا که ما همیشه در تقلا هستیم تا غریزه های طبیعی خود را تحت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
مطالعه‌ی آثار «کافکا» ممکن است گاهی برای ما دشوار به نظر برسد چون از منظری نامناسب به جهان او می نگریم: توقعات و پیش‌فرض های ما که اغلب به‌واسطه‌ی ادبیات کلاسیک—چه کهن و چه مدرن—شکل گرفته‌اند، هنگام مطالعه‌ی داستان های «کافکا» کارایی چندانی ندارند.

به عنوان نمونه، در ادبیات کلاسیک کهن، داستان «ادیسه» اثر «هومر» را می توان در نظر گرفت. قهرمان داستان، «اُدیسیوس»، پیشاپیش مقصود زندگی خود را می داند. او مجبور نیست که دنیای آشنای خود را ترک کند و در جست‌وجوی مقصودش باشد. تمام کاری که «ادیسیوس» باید انجام دهد این است که زندگی‌اش را با هدف و مقصودی سازگار کند که ایزدان یونانی از همان ابتدا برای او در نظر گرفته‌اند. این همان «کشمکش» یا تضادی است که «ادیسیوس» باید بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
وقتی پروتاگونیست داستان، «گرگور سامسا»، به یک حشره‌ی غول‌پیکر تبدیل می شود، تصور ما این است که دگرگونی به شکل کامل رقم خورده است. اما این‌گونه نیست! «گرگور» همچنان در زندگی سابق خود گیر افتاده است؛ او حتی بعد از تبدیل شدن به یک حشره، هنوز همان نگرانی ها و اضطراب های قبلی را دارد. «گرگور» در زمانی که به عنوان بازاریاب کار می کرد، زندگی پرانزوا و سختی داشت. اما تبدیل شدن او به یک حشره، تغییری در این شرایط ایجاد نمی کند چرا که او اکنون مجبور است دائم در اتاق خود زندانی باشد و همچنان تنها و منزوی باقی بماند.

او به معنای واقعی کلمه، دچار یک دگرگونی تمام‌عیار شده اما در عین حال، هیچ دگرگونی و تحولی در زندگی‌اش رقم نخورده است. این نکته تقریباً در تمامی داستان های «کافکا» نمودی آشکار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,074
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
در اغلب روایت های مرسوم، دگرگونی در انتها به وقوع می پیوندد اما در داستان های «کافکا» می بینیم که دگرگونی در همان ابتدا اتفاق افتاده، و پروتاگونیست حتی پس از رقم خوردن تحول سرنوشت‌ساز، دقیقاً در همان وضعیت قبل از دگرگونی باقی مانده است.

اگر «کافکا» مانند اغلب داستان‌نویسان دیگر بود، «گرگور سامسا» در کتاب «مسخ» می توانست پس از تبدیل شدن به یک حشره، بال بزند و از پنجره‌ی اتاقش بیرون برود و از رنج همیشگی خود رهایی یابد. شاید این اتفاق برای بسیاری مخاطبین، باورپذیرتر جلوه می کرد. اما طرفداران پرشمار «فرانتس کافکا» می دانند که این اتفاق رقم نمی خورد. «گرگور سامسا» نمی تواند از پارادوکس خود بگریزد—پارادوکسی که به بخشی از هستیِ او تبدیل شده است.

منبع:ایران کتاب
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
9
بازدیدها
147
پاسخ‌ها
29
بازدیدها
2,643
عقب
بالا