- ارسالیها
- 493
- پسندها
- 808
- امتیازها
- 4,683
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #1
نه، تموم شد...
چقد سنگتو به سینه زدم
پشتت هرچی که شد، دراومدم
همون سنگاتو به سرم زدی
از خجالت من دراومدی
بیشتر از تنهایی، از همدم نامردت بترس
دلیل خنده و گریه ات یکی مسخره اس
اصن میگذرم و می زنم زیر همه چی
به من چه، هر چی من خواستمش و اون نخواستتم
تو ام هر موقع به ما می رسی
همش گوشه کنایه می زنی
مگه دیواریو کوتاه تر از دیوار من پیدا نکردی که هی لگد می زنی؟
روح من چند وقتیه مرده
اون الان فکر می کنه برده
من از اینی می سوزم که دلم آخرش از عشق خودش خورده
بی صدا رفتم که این دردو بهت حالی کنم
من اصن نمی تونم با تو خدافظی کنم
این روزا میگذره، این دردا فروکش می کنن
الانم خوبم، چشام الکی شلوغش می کنن
من هنوز یادمه اون نگاه وحشی تو رو
هنوز سردی و بی حس و پر از تنفر و
مگه میشه بره از یاد من لمس...
چقد سنگتو به سینه زدم
پشتت هرچی که شد، دراومدم
همون سنگاتو به سرم زدی
از خجالت من دراومدی
بیشتر از تنهایی، از همدم نامردت بترس
دلیل خنده و گریه ات یکی مسخره اس
اصن میگذرم و می زنم زیر همه چی
به من چه، هر چی من خواستمش و اون نخواستتم
تو ام هر موقع به ما می رسی
همش گوشه کنایه می زنی
مگه دیواریو کوتاه تر از دیوار من پیدا نکردی که هی لگد می زنی؟
روح من چند وقتیه مرده
اون الان فکر می کنه برده
من از اینی می سوزم که دلم آخرش از عشق خودش خورده
بی صدا رفتم که این دردو بهت حالی کنم
من اصن نمی تونم با تو خدافظی کنم
این روزا میگذره، این دردا فروکش می کنن
الانم خوبم، چشام الکی شلوغش می کنن
من هنوز یادمه اون نگاه وحشی تو رو
هنوز سردی و بی حس و پر از تنفر و
مگه میشه بره از یاد من لمس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.