«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

چالش چالش برترین شعر | فریدون مشیری

  • نویسنده موضوع Negar.Dayani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 367
  • کاربران تگ شده هیچ

کدام شعر فریدون مشیری را دوست داشتید؟


  • مجموع رای دهندگان
    14
  • نظرسنجی بسته .

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا
IMG_20230804_164859_360 (1).jpg

درود خدمت کاربران عزیز

با ادامه‌ی چالش برترین شعر خدمت شما هستیم.

قصه از این قراره که هر هفته یک شاعر انتخاب میشه و بعد از زدن تاپیک، شما عزیزان شعر منتخب خودتون از اون شاعر رو برای ما (در گفت‌وگوی خصوصی بنده) ارسال می‌کنید، سپس نظرسنجی میشه و بهترین شعر به انتخاب شما انتخاب میشه. شخصی که شعر منتخب رو ارسال کرده برنده‌ی ماست و ایشون شاعر هفته‌ی بعد رو انتخاب می‌کنند.
فرصت مناسبی برای همه‌ی ماست تا گشت و گذاری بیشتر در بین اشعار داشته باشیم و بیشتر باهاش آشنا بشیم و لذت ببریم


شاعر انتخابی این هفته:

فریدون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
شعر اول

درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن، درد دارد!
می‌زند من را زمین
می‌زند بی تو مرا،
این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین!
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
شعر دوم

بی‌ تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
شعر سوم

"تو گفتی:
«من به غیر از دیگرانَم
چُنینم در وفاداری، چنانَم.»
تو غیر از دیگران بودی
که امروز
نه می‌دانی، نه می‌پُرسی نشانَم!"
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
شعر چهارم

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن‌چنان محو که یک دم مژه برهم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم‌ زدنی
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
شعر پنجم

باز پاییز است و در راهند آن دژخیم و داس
سنگ‌ها هم حرف‌هایی می‌زنند
گوش کن
خاموش‌ها گویاترند
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
شعر ششم

گاهی میانِ خلوتِ جمع،
یا در انزوای خویش،
موسیقیِ نگاهِ تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال،
که دستم به دستِ توست،
من جای راه رفتن پرواز می‌کنم
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
شعر هفتم

از همان روزي كه دست حضرت قابيل
گشت آلوده به خون حضرت هابيل
از همان روزي كه فرزندان «آدم»
زهر تلخ دشمني در خونشان جوشيد
آدميت مرد!
گرچه «آدم» زنده بود
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #9
شعر هشتم

نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می‌توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانیست در این فاصله قربان شما!
 
آخرین ویرایش
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,254
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #10
شعر نهم

آتش عشق بهشت است
میندیش و بیا
زهر غم راحت جان است
مپرهیز و بنوش
پر و بالی بگشا خنده خورشید ببین
پیش از آنی که شود شمع وجودت خاموش
 
امضا : Negar.Dayani
عقب
بالا