«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

نقد همراه نقد همراه رمان نقاب هرماس | Edward / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع MAEIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 235
  • کاربران تگ شده هیچ

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,019
پسندها
5,040
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»

رمان «نقاب هرماس» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • مدیر
  • #2
نقد همراه
#4
دست خود را به زمین گرفت و آهسته روی پاهای ضرب دیده اش{ضرب دیده‌اش} که حس دو تکه چوب خشک شده {توصیفی رو برای پا بیان کنید که همراه با درد و شدت ضربات باشه مثلا دو تکه چوب خرد شده}را داشت ایستاد و با دستان خود خاک لباسش را تکاند. که متوجه ی {حذف ی} یک آدمس {آدامس} صورتی که به آستین کاپشن چسبیده بود شد {متوجه آدامسی صورتی شد که به آستین کاپشنش چسبیده بود. این جمله بندی درست‌تره} و از ناراحتی آه کشید تازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : روحـــناهی

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #3
#11
پسر آهسته گفت:
- واقعاً!
با دست استخوانی و رنگ پریده‌اش که رگ‌های آن کاملاً برجسته بود،(اینجا توصیفات مستقیم و پشت سر هم است. میتوانید این قسمت با رابطه‌ی علت و معلولی توصیفات را به هم ربط دهید. برای مثال: دست‌های رنگ پریده‌ای که به سبب لاغری زیاد‌ رگ‌های آن برجسته شده بود...) دست میکائیل را گرفت و تیغه‌ی چاقو (در اینجا می‌توانید کمی حس لامسه را برای جاندار کردن احساسات اضافه کنید‌. برای مثال: سردی تیغه‌ی فلزی چاقو بر پوست گردنش رسوخ کرد.) را روی گردن خود فشار داد تا آن را ببرد(در انتهای جمله، نقطه فراموش شده بود.) میکائیل وحشت زده چاقو را از گردنش دور کرد و در حالی که چشمان سبز رنگش از حیرت تا انتها باز شده بود(،) عصبانی (به جای استفاده از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MAEIN

M.JOUDI❁

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
44
 
ارسالی‌ها
963
پسندها
67,109
امتیازها
58,773
مدال‌ها
36
سن
21
  • مدیر
  • #4
#21
و همراه آن‌ها در حالی که چشم تمام بیماران بر روی آن‌ها (سعی کنید از تکرار مکرر یک کلمه در جملات خودداری کنید. مثلا در اینجا به جای آن‌ها می‌توانید از ضمیر متصل سوم شخص جمع بهره ببرید. یعنی بنویسید: بر رویشان.) قفل شده بود(،) از سالن غذاخوری خارج شدند و او را به جلوی آسانسوری با در طلایی بردند که طرح‌هایی از گل پیچکه (پیچکِ) سیاه روی آن هک (حک) شده بود و به‌قدری (به قدری) نو و تجملی به نظر می رسید (می‌رسید) که با دیوار‌های کثیف و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.JOUDI❁
عقب
بالا