- ارسالیها
- 132
- پسندها
- 450
- امتیازها
- 2,803
- مدالها
- 5
- نویسنده موضوع
- #1
برای آخرین بار صدایت می کنم یار تویی که دِلترو ازم ساده کندی
برام قصه خوندی تا آروم بخوابم و نبینم که با این دل من چه کردی
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه از این می بزن تا تو هم مثله من شی
که دل رو تو آسون به هیچ کس نه بخشی بزن تا برقصم به هر ساز این دل
که هر وقت دلش خواست شِکوند و نبخشید
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه این از من که بی تو با هیچ کَس دیگه آروم نمی شه
تو خاموش تر از من تو و خاموشی غم عزیزم نبینم که یک وقت برنجی
منم راضی ام که نباشم یا بمیرم که تو حتی یک لحظه آروم بخندی
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه این از من که بیتو با هیچ کَس دیگه آروم نمی شه
منبع: رمان98
برام قصه خوندی تا آروم بخوابم و نبینم که با این دل من چه کردی
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه از این می بزن تا تو هم مثله من شی
که دل رو تو آسون به هیچ کس نه بخشی بزن تا برقصم به هر ساز این دل
که هر وقت دلش خواست شِکوند و نبخشید
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه این از من که بی تو با هیچ کَس دیگه آروم نمی شه
تو خاموش تر از من تو و خاموشی غم عزیزم نبینم که یک وقت برنجی
منم راضی ام که نباشم یا بمیرم که تو حتی یک لحظه آروم بخندی
آه از من آه از تو آه از این دل که آروم نمی شه این از من که بیتو با هیچ کَس دیگه آروم نمی شه
منبع: رمان98