داستان داستان فارسی | جاده کوهستانی

  • نویسنده موضوع اِنزوا؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 171
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته سرگرمی + عکاس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/7/23
ارسالی‌ها
2,141
پسندها
5,551
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
یک روز تصمیم گرفتیم با دوستان بریم به دل طبیعت، من هم آدمی بودم که طبیعت رو بسیار دوست داشت! تصمیم ما قطعی شد وه به گفته یکی از دوستان، رفتیم به سمت سنندج. سه تا ماشین شدیم که دوتا ماشینی که دوستامون توش بودن، خارجی و قدرتی بود و ماشین من پراید. افتادیم جاده کوهستانی و طبق گفته دوستان، یکم پایین‌تر این جاده یه کمپ بود که خیلی جای قشنگی بود. بخاطر اینکه ماشین من توانایی آنچنان برای بالا رفتن از اون جاده کوهستانی و سنگلاخ رو نداشت، با دونفر از بچه‌ها که تو ماشین بودن عقب افتادیم و اون دوتا ماشین دیگه رفتن. خیلی دور شده بودن که زنگ زدیم و گفتیم یکم کند کنید ما داریم میاییم. رفتیم، رفتیم تا رسیدیم دوراهی. راه اول حالت دره داشت و راه دوم آسفالت بود. ماهم راه دوم رو رفتیم. یکم که ادامه دادیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : اِنزوا؛
عقب
بالا