داستان داستان فارسی | جاده تمپه

  • نویسنده موضوع -Aras
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 67
  • کاربران تگ شده هیچ

-Aras

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,075
پسندها
36,061
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
در پنانگ مالزی،جاده ای معروف و در عین حال انگشت نما و بد نام موسوم به جاده ی «تمپه» وجود دارد. سالها سال قبل آن جاده ساخته شد تا دسترسی به دریاچه پشت سد میسر گردد. در کیلومتر ۷/۱ جاده،تپه ای وجود دارد که به دو حومه متصل می شود.راه ورودی دریاچه پشت سد، در جایی در میان جاده ای کم عرض و باریک و پیچ در پیچ قرار دارد.
 

-Aras

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,075
پسندها
36,061
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
حوادث و اتفاقات اسرارمیز و مرموز بی شماری در آن جاده رخ داده اند. اکثر اوقات، قربانیان به همراه وسیله نقلیه خود به داخل دره عمیقی پرتاب شده اند و عده اندکی از مهلکه جان سالم به در برده و فرار کرده اند. بسیاری از اهالی پنانگ، مثل خودم از رانندگی شب هنگام در آن جاده خودداری می کنیم، چون به شدت می ترسیم و به همه توصیه می کنیم که شب هنگام در آن جاده تردد نکنند.
یک مرتبه دختر معصوم و بی گناهی توسط یک پلیس کشته شد. اگرچه علت مرگ دخترک هرگز معلوم نشد و به صورت یک راز سر به مهر باقی ماند ولی به نظر می رسد که دخترک گناهی نداشت و آن پلیس مقصر شناخته شد ولی عجیب آن که روح دخترک هم که پلیس را عامل مرگش می دانست، هرگز دست از سر هیچ پلیسی بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

-Aras

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,075
پسندها
36,061
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
طبق اظهارات بومیان آن منطقه، سال ها قبل یک تصادف دلخراش و مرگبار در آن جاده رخ داده است. در آن تصادف خانم جوانی در دم کشته می شود. ظاهراً روح آن خانم نیمه های شب به طور ناگهانی مقابل رانندگان بداقبال نمایان می شود. از آن جایی که جاده باریک و پیچ در پیچ است و یک سمت آن مملو از صخره و سمت دیگر یک دره عمیق قرار دارد، تمام رانندگانی که سعی کرده اند به نحوی فرار کنند،کنترل ماشین را از دست داده اند و به قعر دره سقوط کرده اند. ظاهر روح مثل یک انسان عادی است و عده اندکی جزییات چهره او رابه یاد دارند ولی اکثر افراد می دانند که او موهای بلندی دارد و همیشه ردای سفید می پوشد.
 

-Aras

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,075
پسندها
36,061
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
چند سال قبل، حادثه وحشتناکی در ارتباط با این روح برای دو مرد جوان رخ داد. آن دو که آدریان و لئو نام داشتند، حدود ساعت یک نیمه شب به خانه بر می گشتند. در آن ساعت از شب، هیچ وسیله نقلیه ای در حاده به چشم نمی خورد. آدریان رانندگی می کرد و لئو کنارش نشسته بود. آدریان با سرعت مجاز می راند و پیچ های تند را به آرامی پشت سر می گذاشت. از آنجایی که هر دو به شدت خسته بودند، حرفی بینشان رد و بدل نمی شد. زمانی که به راه ورودی دریاچه پشت سد رسیدند، ناگهان آدریان متوجه شد خانمی سفید پوش وسط جاده راه می رود. پشت آن خانم به آنها بود و در نتیجه فقط موهای بلندش به چشم می خورد. آدریان از سرعت ماشین کاست تا بتواند چهره آن خانم را ببیند.از لئو خواست که نگاهی به آن خانم بیندازد و وقتی متوجه شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

-Aras

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,075
پسندها
36,061
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آدریان از گوشه چشم نگاهی به لئو انداخت. لئو وحشت زده و بیمناک به نظر می رسید. وقتی به زن نزدیک تر شدند، آدریان ترمز کرد. زن به آرامی رو به آنها کرد و آنها در کمال حیرت و ناباوری متوجه شدند که او چهره ای بسیار کریه دارد و قطرات خون را روی آن دیدند. آدریان حتم پیدا کرد که او یک انسان نیست. در نتیجه به سرعت پایش را روی پدال گاز فشارداد و تصمیم گرفت زن را زیر گرفته و فرار کند، ولی نمی دانستندبعد از زیر گرفتن آن زن چه بلایی سرشان می آید. چند ثانیه بعد لئو با تردید به پشت سر نگاه کرد تا ببیند که آیا زن هنوز آنجاست یا نه و با وحشت فراوان سر آن زن را دید که روی صندلی عقب قرار داشت . لئو آن چنان ترسیده بود که نمی دانست چه کند و یا چه بگوید. آدریان هم از آینه نکاهی به عقب انداخت و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا