متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان آخرین سقوط | امیر احمد/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع MAEIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 188
  • کاربران تگ شده هیچ

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,832
پسندها
4,806
امتیازها
27,173
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»

رمان «آخرین سقوط» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Hana.BanU ☯

نویسنده افتخاری
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
7,884
امتیازها
23,703
مدال‌ها
27
سن
25
  • #2
پارت اول
بهش سلام برسون، بهش سلام برسون، بهش سلام برسون... (اگه نجوای ذهنه باید داخل گیومه بیاد تا از مونولوگ اصلی تفکیک بشه.)
همهمه تاریکی در فضای خالی ذهنم در جریان است.
جملات وحشیانه به ذهنم هجوم می‌آورد، گویی در میان جمعیتی بزرگ قرار گرفته‌ام. اما از میان تمام این جملات تنها یک جمله برایم قابل تشخیص است، جمله‌ای که مدام، بی‌وقفه و پشت سر هم در ذهنم تکرار می‌شود:
- بهش سلام برسون. (اینجا این تمایز مشخص شده و خوبه.)
چشمانم را باز می‌کنم. ناگهان قلبم با سرعت به تپش می‌افتد، درست در نزدیکی برج پادگان نظامی نیمه‌سالمی [COLOR=rgb(61, 142...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hana.BanU ☯

MAEIN

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,832
پسندها
4,806
امتیازها
27,173
مدال‌ها
16
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
۲۲
بخشی از پوست سینه‌ام، کاملاً از بین رفته و ماهیچه‌های سرخرنگ آن کاملاً پیدا و نمایان است. نیمی از بدنم را تکه فلزهای (تکه‌های فلز) بهم (به هم) چسبیده و سیاه رنگ فرا گرفته است، زخم‌ها و خراش‌های دراز و عمیقی سرتاسر بدنم را تسخیر کرده است. جای گلوله و زخم چاقو در برخی جاها به وضوح پیدا و نمایان است، لباس نظامی زرد رنگ و جدید را می‌پوشم و سراغ شلوار می‌روم و آن را با شلوار پاره‌ام جایگزین می‌کنم. (استفاده‌ی پیوسته از واو ربط نوشتار را طولانی و نادرست نشان می‌دهد، بهتر است پس از جمله اول از علامت ، استفاده شود). در حین این کار، زخم‌های گلوله و خراش‌های کوچک و بزرگی را بر روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,915
پسندها
55,416
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • مدیرکل
  • #4
ضربان قلبم با سرعت و پشت‌سر هم می‌زند، نگرانی و دلهره شدیدی به جانم افتاده است، لیا یقه لباسم را رها می‌کند و می‌گوید:
نگرانی یه حالت درونیه و زمانی که دلهره باشد شامل برخی آسیب‌های کوچیک جسمی میشه پس بکار بردن دلهره منظور را می‌‌رساند.
- ژنرال، حواستون کجاست؟ نزدیک بود...
صدای نگران و خشن جیکوب مانع از آن می‌شود که او بتواند حرفش را کامل بزند:
این صدای نگران و خشن یه مدلیه برای این شخص؟ اگر در زندگی روزمره زیاد با این موارد رو‌به‌رو نشدین از سرچ گوگل استفاده کنید.
- لعنتی پل خراب شده، حالا باید چیکار کنیم؟ اون‌ها دارن میان.
مخاطب احساس می‌کند که جیکوب با صدای تند و تیزی درحال غر زدن است پس در توصیف بهتر از بجای تمرکز روی حالت صدا و کلمه «خشن» از کلمه‌ی «خشمگین» استفاده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NASTrr
عقب
بالا