داستان کودکانه داستان مصور کودکانه زیبای خفته

  • نویسنده موضوع YEGANEH SALIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 79
  • کاربران تگ شده هیچ

YEGANEH SALIMI

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,803
پسندها
9,555
امتیازها
33,973
مدال‌ها
30
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
سالها پیش، در یک امپراتوری زیبا، یک پادشاه و ملکه زندگی می کردن که فقط یک آرزو داشتن! اونا همیشه دعا می کردن:
اوه! خداوند عزیز! خواهش می کنم به ما یک فرزند بده و بعد از اون ما دیگه هیچی از تو نمیخواییم!
یه روز که ملکه در حال شنا کردن در رودخونه بود، قورباغه ای از راه رسید و گفت:
آرزوی تو برآورده میشه! تو بالاخره صاحب فرزند میشی!
و همونطور که قورباغه پیش بینی کرده بود، ملکه یک دختر زیبا به دنیا آورد. پادشاه اونقدر هیجان زده بود که نتونست جلوی خودش رو برای برگزاری یک مهمونی بزرگ برای جشن گرفتن بگیره. او نه تنها دوست‌ها و فامیل‌هاد، بلکه پری‌ها رو هم به مهمونی دعوت کرد چون فکر میکرد که اونا با شاهزاده کوچولو مهربون هستن و به اون هدیه میدن!
[IMG...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI
عقب
بالا