- ارسالیها
- 1,928
- پسندها
- 22,940
- امتیازها
- 44,573
- مدالها
- 24
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
داستان کودکانه اسب آبی شاد
اسب آبی کوچولو، خیلی شاد و خوشحاله! اون میخواد برقصه و شادی کنه! اون روی زمین خاکی میپره بالا و میپره پایین!
درازو، که یه مار با مزه بود، گفت:
داری روی من خاک میریزی! من میخوام بخوابم! برو و یک جای دیگه برقص!
اسب آبی کوچولو رفت و دنبال یه جای دیگه گشت!
[IMG...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.