طنز طنز | سَم تراپی

[خانومِ اِل]

بسم نقاش لبخند‌ها

سَم تِراپی



بذارید بدون حاشیه بگم براتون
راستش رو بخوای ما همیشه دوست داشتیم بریم پیش یه سری آدمایی که رفتن پیششون پز داره، ملت میرن پیششون از بدبختیاشون میگن اونام چهارتا جمله سنگین مشتی میگن که مشتریشون میاد توی صفحه توئیتر موئیتر و این حرفا کپی میکنن میزارن والا همینارم دخترِ اکبرآقا قصاب محلمون که شوعر شهری داره بهمون گفته. از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون والا مام‌ دلمون می‌خواست بریم پیش ترا مراپیستا ولی یه نگاه که به جیبمون کردیم دیدیم جز دستمالای پاره پوره ای که یه نمه مخاط دماغِ تونلیمون روش نقاشی بود چیزی توش نبود که نبود، پس گفتیم عین بچه‌ی...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[خانومِ اِل]

_ پارت اول: مگس‌پرونی _

صدام رو صاف کردم و مثلا عین یک خانوم متشخص داد زدم:
- خانوم جولاری مریض بعدی رو بفرستید داخل.

زَرای گور به گور شده با یه سیس عنکبوتی پرده‌ی اتاق رو کنار زد و با استایل شیکش که شامل مانتوی قهوه‌ای دوران مدرسه، پیژامه پدربزرگ خدابیامرزش که به باباش به ارث رسیده با دمپایی آبی بیمارستانی جلوم وایستاد. درحالی که چهار تا آدامس رو باهم چپونده بود توی دهنش و با صدای بلند ملچ ملوچ می‌کرد، دستی به موهایی که یه طره‌ی بزرگ ازشون رو به زور از بقیه‌ی موهاش جدا کرده بود و انداخته بود توی صورتش با ناز گفت:
- تو اصلا از صبح مریضی هم داشتی که میگی مریض بعدی خانوم مگس پرون؟!
متفکر نگاهش کردم دیدم راست میگه بابا، من و جو گرفته قیافه دکترای...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.