فال شب یلدا

پرونده پرونده | جیوتی سینگ

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 137
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
. دختر هندی‌ای که مرگش جهان رو تکون داد.

"جیوتی تو لحظات آخری که زنده بوده گفته که تنها خواسته‌‌م اعدام شدنه اون افراده."


 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
جیوتی سینگ - Jyoti Singh
ملقب به دختر هند - 22 ساله
واقعیت تلخی که با قفل شدن همیشگی درهای اتوبوس آغاز شد
در شبی تاریک و سرد، 16 سپتامبر سال 2012 دختری 22 ساله به همراه دوست پسرش سوار اتوبوسی شدند که تبدیل به کابوسی جهانی شد، دختری که با داستان غیرقابل باورش لقب دختر هند رو گرفت و عمر از دست رفته‌اش رعشه‌ای به جان زنان هند انداخت و در روز جهانی زن رسانه ها نام دختر هند را فریاد میزنند و تا حداقل تسکینی برای غم بزرگ خانواده سینگ باشد
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
جیوتی سینگ، دختری که در 10 می سال 1990 در شهر دهلی کشور هند به دنیا اومد، او بزرگترین فرزند خانواده‌اش بود و دو برادر کوچکتر از خودش داشت، جیوتی در خانواده نسبتا متوسطی زندگی میکرد و درحال رشد بود و از چیزی شکایتی نداشت و به مادرش در خانه داری کمک میکرد و در کنارش حواسش به درس و تحصیلش بود، پدر و مادر جیوتی هردو در یکی از روستاهای ناحیه بالیا به دنیا اومدن، مادر خانواده خانه‌دار بود و از بچها نگهداری میکرد و خانه را مدیریت میکرد و پدر خانواده به 2 کار مختلف مشغول بود و تقریبا کل روزش رو درگیر کار بود تا بتونه زندگی حداقل خوبی رو برای زن و بچهاش تامین کنه، ولی این باعث نمیشد صمیمیت اعضای خانواده کم بشه یا سردی بینشون بوجود بیاد و درکل همیشه اعضای خانواده پشت هم بودن و هوای همو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
پدر و مادر جیوتی همیشه حامی دختر مستقل و باهوششون بودن و همیشه در تلاش بودن بهترین و بیشترین امکانات رو در اختیارش بزارن با اون وضع مالی متوسط و جیوتی هیچوقت شکایتی نداشت و قدردان اونها بود، همینجا بخوایم اشاره کنیم پدر جیوتی همیشه با تاکید های فراوان می‌گفت که هیچوقت بین بچه‌هاش فرقی نمیزاره و علاقه‌ای که به همشون داره یکسانه و این باعث نمیشد حسادتی بین بچها پیش بیاد
حالا میرسیم به جیوتی عزیزمون که از اینجا به بعد دیگه تنها نبوده و قراره دلش یجا گیر کنه و اون فرد کسی نبوده بجز آویندا پرتاپ پاندی، این دو جوون با دیدارهای پی در پی علاقه بهم پیدا میکنن و باهم تصمیم میگیرن مسیر جدیدی رو شروع کنن و خب جیوتی قطعا با وجود آویندا تبدیل به فردی خوشحال تر و ملایم تری شده بود و خلاصه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
خب میرسیم به تاریخ تلخ 16 سپتامبر سال 2012 که جیوتی و آویندا تصمیم گرفتن باهم به سینما برن و فیلم Life of pi رو در کنار هم تماشا کنن و حقیقت قلب شکنی که اینجا وجود داره اینکه این آخرین باری بودی که این زوج کنار هم خوشحال بودن
بعد از تموم شدن فیلم تصمیم میگیرن برگردن خونه و باهم به ایستگاه اتوبوس میرن و حدودا ساعت 9:30 شب یک اتوبوس که بهش نمیخوره اتوبوس مسافربری باشه و بیشتر شبیه اتوبوس سرویس مدرسه بود جلوی پای این زوج می‌ایسته و اون لحظه و ساعت آخرین باری بود که جیوتی و آویندا سالم دیده شدن
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
افراد حاضر در اتوبوس بجز خوده راننده (رام) سرجمع 5 نفر بودند و یکی از اون ها به قدری ریزه میزه بود که آدم با یه نگاه میفهمید این حتی 18 سال هم نداره و بچس اما در اصل محمد بخاطر صورت بیبی فیسی که داشت کمترین شک رو نسبت به خودش جلب میکرد، با ایستادن اتوبوس محمد سرشو از پنجره بیرون میاره و روبهشون میگه سریع باشید سوار شید
جیوتی و آویندا میگن‌ مقصدمون جایه دیگس و محمد در جواب میگه منم همونجا میرم یالا سوار شید و خب چه دلیلی داشت که یه مسافر که بچه‌اس بخواد راجب مقصد دروغ بگه یا چیزی اصلا مشکوک باشه؟ خلاصه زوج‌ما بی تردید سوار اون‌ اتوبوس شدن وبالافاصله بعد سوار شدنشون درها قفل شد و محمد چراغ هارو به بهونه مسیر طولانی و استراحت خاموش کرد و از 4 سرنشین بجز خودش و جیوتی و آویندا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
حالا داستان این افراد از اونجایی شروع میشه که این 6 آقا که به تازگی باهم دوست شدن تصمیم میگیرن به هر روشی که فکرشو می‌کنید پول دربیارن و دست به هرکاری بزنند، قضیه از جایی جدی میشه که یکی از این آقایون که راننده اتوبوس بوده و همینجا بگم که ایشون مغز متفکر بوده( زنشو گا*** ) ایده میده که اره ما با اتوبوس میریم مسافر کشی و هرکی رو سوار کردیم خفت میکنیم هرچی داره نداره رو ازش میگیریم و بعدشم پرتش میکنیم بیرون و اون 5 نفر باقی مونده هم با کله قبول میکنن، این گروه از 6 نفر تشکیل شده به اسم های :
رام سینگ 30 ساله - راننده اتوبوس
برادرش موکش سینگ 26 ساله - کمک راننده
وینا شارما 20 ساله
پاول گوپتا 19 ساله
آکشای 28 ساله
و در آخر محمد افروز 17 ساله
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
با جدی شدن این پلن اولین کیس این ماجرا به تلشون دم داد ( یک آقای نجار 35 ساله به اسم رامیدا سینگ) و آها به اینم اشاره کنم تو هند تشابه اسم و فامیل زیاده و نسبت فامیلی ای وجود نداره، خلاصه از بحث دور نشیم این آقای نجارو که سوار میکنن بعد از چند دقیقه و پرداخت کرایه اون پنج نفر بجز راننده به‌طرز وحشیانه‌ای میریزند روی سر آقای نجار و تا حد مرگ به بار کتک میبندنش و گوشیش رو بزور ازش میگیرند و از اتوبوس آس و پاس پرتش میکنن( همه این اقدامات تویه دهلی انجام شده یه شهر پر رفت و آمد و بشدتت شلوغ)
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
و خب این آقا هر طور شده خودشو به یکسری مامور که انگار مامور راهنمایی رانندگی بودن میرسونه و همه‌چیز رو براشون تعریف میکنه و فکر میکنید اون ها هم میگن چشم و پیگیری کردن و داستان به خوبی و خوشی تموم شد؟ خیر این پایان‌ها فقط تو قصه‌هاس ، خیلی راحت اون دو مامور گفتن به ما ربطی نداره و برو یجا دیگه خدا روزیت رو برسونه و اون آقا هم به ناچار بیخیال قضیه شد
 
امضا : Amin~

Amin~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار اخبار
سطح
52
 
ارسالی‌ها
13,886
پسندها
49,649
امتیازها
96,908
مدال‌ها
161
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
برمیگردیم پیش اتوبوس و اون 6 حرومی عزیز که دنبال کیس هایه دیگه‌ای بودن و به همین راحتی هام نمیتونستن مسافر سوار کنن و خیلیا راهشون و کج‌ میکردن یا اصلا محلی نمیدادن که سوار بشن و وقتی به پست چنتا خانوم میخورن و سعی میکنن سوارشون کنن اون‌ها قبول نمیکنن و اونا میمونن نخودای سیاهشون که بالاخره این اتوبوس جلوی پایه یه زوج می‌ایسته و این ترمز اتوبوس تلخ ترین واقعه هند رو کاملا رقم زد، محمد افروز 17 ساله ما نقش ظاهر سازی رو ایفا میکرد چون کسی هیچوقت به یه بچه شک نمیکنه.
و خب تا همینجا همچیز برای جیوتی و آویندا نرمال گذشته و بدک نبوده اما خیلی یهویی متوجه میشن که اتوبوس از مسیری داره میره که تهش به مقصد مد نظر قرار نبود برسه و کلا مسیر رو داره میپیچونه که آویندا از راننده میپرسه کجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin~
عقب
بالا