فال شب یلدا

پرونده پرونده | جونکوفوروتا

  • نویسنده موضوع Seta~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 105
  • کاربران تگ شده هیچ

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #1
جونکوفوروتا درسال 1971 در ژاپن بدنیا اومد،او همراه با پدرو مادر و دوتا برادرش زندگی می‌کرد و بچه‌ی وسطیِ خوانواده بود.
جونکو دختری آروم و مهربون بود و به دوستاش هم خیلی اهمیت می‌داده به طوری که بهش لقبِ مادر گروه رو داده بودن.
همیشه تو مدرسه بهترین نمره‌هارو می‌گرفته و بعد از مدرسه هم می‌رفته توی کارخونه‌ی پلاستیک‌سازی که بتونه برای آیندش پول جمع کنه
حالا چه اینده‌ای؟قرار بوده بعد از فارغ‌التحصیلی از مدرسه بره توی مغازه‌ی الکترونیکی که بهش قول یه حقوق خوب رو داده بودن،استخدام بشه و بعد هم بره [COLOR=rgb(71, 85...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #2
یاکوزا نسبت به قدرت‌هاش لول‌های زیاده داره که هیروشی توی پایین‌ترین لولش بود و آرزو داشت در آینده به لول‌های بالاتر برسه و قاچاق موادمخدر انجام بده.
خب حالا برگردیم سر بحث پیشنهاد دادنِ هیروشی به جونکو،هیروشی به جونکو پیشنهاد دوستی میده اما جونکو اون رو رد میکنه،اما هیروشی نمیتونسته جواب نه بشنوه و به غرورش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #3
ساعتِ 8:30 شبِ 25 نوامبر 1988 جونکوی 17ساله با دوچرخه‌ش راه میفته به سمت خونه و وقتی به مسیری که شینجی وایساده بوده میرسه،شینجی از پشت بوته‌ها میپره بیرون و جونکورو هول میده و فرار میکنه،همون لحظه هیروشی از اونوره خیابون میدوئه سمت جونکو و کمکش میکنه که بلند شه و بهش میگه که تا خونه همراهیش میکنه تا سلامت برسه(اره ارواح عمش)و از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #4
جونکو هم که دلش نمی‌خواسته بمیره هرکاری که میگه رو انجام میده،اونشب توی اون انبار هیروشی برای اولین‌بار به جونکو دست درازی میکنه،جونکو انتظار داشت بعد از اینکه کارش تموم میشه ولش کنه بره ولی هیروشی میبرتش توی هتل و اتاق میگیره و دوبار دیگه هم بهش دست درازی میکنه
چندساعت بعد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #5
جونکورو میبرن توی خونه و به خوانوادش میگن جونکو دوست دختر شینجیه و مستقیم میبرنش تو اتاق شینجی و خوانوادش هم چون از شینجی و دوستاش می‌ترسیدن سکوت میکنن و چیزی نمیگن.
اون شب هر چهارنفر به جونکو دست درازی میکنن و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #6
توی روز سوم یعنی 28 نوامبر یکی باعث شد که قضیه به بیرون راه پیدا کنه،حالا چطوری؟هیروشی و شینجی دوتا دیگه از دوستاشون رو دعوت کرده بودن توی همون اتاقی که جونکو بوده و شروع کردن به نوشیدنی خوردن و شکنجه کردنِ جونکو و بعد از اینکه همونجا خوابشون برده جونکو سعی کرد فرار کنه ولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #7
توی روز نهم جونکو به این نتیجه رسید که هیچی بدتر از این نیست برای همین تمام توانشو جمع کرد رفت توی پذیرایی تلفن رو برداشت و به پلیس زنگ زد اما قبل از اینکه بتونه صحبت کنه هیروشی از خواب بیدار شد و تلفن رو قطع کرد و برای اینکه تنبیهش کنه روی پاهاش بنزین ریخت و پاهاشو آتیش زد،جونکو از درد زیاد تشنج کرد ولی هیروشی فکر کرد داره ادا درمیاره و برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #8
میرن بیرون یه دختر 19ساله رو پیدا میکنن و بهش دست درازی میکنن اما همونجا تهدیدش میکنن و میزارن که بره.
چندروز دیگه هم میگذره و پسرا توی یه مهمونی ق*م*ا*ر میکنن و پولشون رو میبازن،میان خونه و حرصشونو سر جونکو خالی میکنن و اونقدری میزننش که میمیره اما فکر میکنن مثل 40روز گذشته از درد بیهوش شده پس ولش میکنن میرن.
روز بعد داداش کوچیکه‌ی شینجی میره به جونکو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #9
دوتاشون رو میبرن‌توی دوتا اتاق جدا و پلیس به هیروشی یه دستی میزنه و میگه دوستت گفته شما اون زن رو کشتین و هیروشی بدون پرسیدن اینکه کدوم زن رو میگین،گفت ما هممون باهم جونکو رو کشتیم،پلیس بهش نمیگه که منظورش یه زن دیگس و ازش میخواد جریان رو تعریف کنه،هیروشی هم همه چیز رو براشون تعریف کرد و بهشون گفت که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,313
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #10
توی ازمایشای پزشکی قانونی متوجه شدن که انگشت‌های جونکو،کشککای زانوهاش و دنده‌هاش قبل از مرگ شکسته بودن،پلک‌های چشمش رو بریده بودن،اندام‌های جنسیش رو بریده بودن،بیشتر از 500بار توسط 100مرد بهش دست درازی شده و علاوه بر همه‌ی اینا مشخص شد که باردار بوده
توی
جولای سال 1990 هیروشی به 20سال حبس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Amin~
عقب
بالا