- تاریخ ثبتنام
- 2/8/24
- ارسالیها
- 2
- پسندها
- 2
- امتیازها
- 0
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #1
نام دلنوشته:
نام نویسنده: mahan.dlr
مقدمه:
ابر چه چیزی برای گفتن دارد؟ مگر میتواند صحبت کند؟ او فقط با قطرههای که روی چترها میافتد، برگی که اندکی سنگین میشود، گپ میزند. کارش ایستادن روی بغض و دلتنگیست تا در ذهن انسان خوب یا بد بشود. منم همچون ابرهای سیاه روی زمین تیره، میگریم تا بتوانم سخنی به اطرافیانم بگویم ولی کلماتم قادر نیست تا مرا وادار به این عمل زشت و ناپسند کنند.
کنشهایم یکی پس از دیگری تیری به روحم میزند تا زخم پشت زخم پدید آید. درد من در رنجم خلاصه میشود تا هر اتفاق جدیدی ریشه در گذشتهام داشته باشد. گذشتهای که تلخ است، مزه خوبی ندارد و دهن آدمیزاد را عجیب میکند تا ادامهاش را سر نکشد.
هر چیز بدی در آدمی جمع میشود و با واکنشها...
نام نویسنده: mahan.dlr
مقدمه:
ابر چه چیزی برای گفتن دارد؟ مگر میتواند صحبت کند؟ او فقط با قطرههای که روی چترها میافتد، برگی که اندکی سنگین میشود، گپ میزند. کارش ایستادن روی بغض و دلتنگیست تا در ذهن انسان خوب یا بد بشود. منم همچون ابرهای سیاه روی زمین تیره، میگریم تا بتوانم سخنی به اطرافیانم بگویم ولی کلماتم قادر نیست تا مرا وادار به این عمل زشت و ناپسند کنند.
کنشهایم یکی پس از دیگری تیری به روحم میزند تا زخم پشت زخم پدید آید. درد من در رنجم خلاصه میشود تا هر اتفاق جدیدی ریشه در گذشتهام داشته باشد. گذشتهای که تلخ است، مزه خوبی ندارد و دهن آدمیزاد را عجیب میکند تا ادامهاش را سر نکشد.
هر چیز بدی در آدمی جمع میشود و با واکنشها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر