نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شهدا شهید | بهمن بیگ زاده

وانیا؛

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
39
 
ارسالی‌ها
11,910
پسندها
32,268
امتیازها
96,874
مدال‌ها
63
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
شهید بهمن بیگ زاده سوم آذر ماه 1349 چشم به جهان گشود. پدرش امرالله، کارگر و مادرش زینب، خانه دار بود. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند و پس از آن به عنوان بسیجی در سن 13 سالگی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل رفت و در هفتم اسفند ماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در عملیات خیبر در حالی که 13 سال و سه ماه و چهار روز سن داشت، شربت شهادت را نوشید ولی اثری از پیکر این شهید به دست خانواده‌اش نرسید. شهید نوجوان آبیکی که او را می‌توان «شهید فهمیده آبیک» نامید، کم‌سن و سال‌ترین شهید استان قزوین و شهرستان آبیک است. پیکر این شهید بزرگوار پس از 32 سال دوری و چشم‌انتظاری به آغوش پدر و مادر پیرش و به شهر آبیک وطن خود بازگشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.
 
امضا : وانیا؛

وانیا؛

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
39
 
ارسالی‌ها
11,910
پسندها
32,268
امتیازها
96,874
مدال‌ها
63
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
پدر شهید می‌گوید: «در طی این 32 سال در مراسم تشییع پیکر شهدا شرکت می‌کردم و زمانی که سر بریده و تن پاره‌پاره شهدا را مشاهده می‌کردم دلم آرامش می‌یافت و با خود می‌گفتم تنها فرزند من نیست که در راه دین رفته است و فرزندان هزاران نفر این راه پرافتخار را رفته‌اند و به مرور زمان از ناراحتی من کاسته شد. شب عملیات خیبر خواب دیدم کودک کوچکی در آغوشم است که خون‌آلود است احساس کردم که بهمن من است.» مادر شهید می‌گوید: «پسرم همیشه در نامه‌هایش می‌نوشت یا زیارت یا شهادت که شهادت نصیبش شد و در پیشگاه الهی به مقام والایی دست یافت و زمانی که متوجه شدم پسرم در تفحص شناسایی شده و باز می‌گردد بارها خدا را شکر کردم که از چشم‌انتظاری مرا درآورد.»
 
امضا : وانیا؛

وانیا؛

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
39
 
ارسالی‌ها
11,910
پسندها
32,268
امتیازها
96,874
مدال‌ها
63
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
بخشی از وصیت نامه شهید: «به نام الله، که زندگی من و مرگ همه ما در دست اوست. سپاس خدا را که جهان و جهانیان را و پیامبران را آفرید و آن‌ها به ما آموختند که چگونه در راه خدا بکوشیم و چگونه با مستکبرین بجنگیم. همه محسوسات خود را کنار بگذارید و از همه جا بُریده، به سوی خویشتن برگردید و در غلاف وجود خود، فرو روید و به دقت بنگرید که گذشته‌ها رفته و آینده هم...و با خود زمزمه کنید که چه خواهیم شد و تا کِی حیات خواهیم داشت و عاقبت چه مرض و حادثه ای به سراغمان خواهد آمد و بالاخره چه روزی و با چه کیفیتی این قفس تن، خواهد شکست و مرغ محبوس روح، پرواز خواهد کرد ... و اما شما ای پدر و مادرم! بدانید و مطمئن باشید که من امروز، در راه جاودان‌ها گام نهاده ام که انتهای آن -ان شاء الله- حکومت مستضعفین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : وانیا؛

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 1)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا