متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

آموزشی "درس‌نامه‌ای از الیمپوس | Nyx’s Nocturnes"

  • نویسنده موضوع Łacrîmosã
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 41
  • کاربران تگ شده هیچ

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,437
پسندها
28,079
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
**مانیفستی در باب شکوفایی عشق‌های دارک و فانتزی در آینه اساطیر**
Picsart_24-09-05_19-25-37-513.jpg
***
تلمیذان و علاقمندان به جهان ادبیات، امروز ما به سفری عمیق و پررمز و راز در قلمرو اساطیر می‌رویم؛ به جایی که عشق‌های قیرگون و فانتزی، همچون رشته‌های ناپیدای سرنوشت، در تار و پود افسانه‌های کهن تنیده شده‌اند. این عشق‌ها، زاده‌ی قلب‌های شجاع و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Hope

Hope

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
32
 
ارسالی‌ها
3,834
پسندها
20,543
امتیازها
53,173
مدال‌ها
45
  • مدیر
  • #2
***
در دل شب‌های تیره و سرد، در جایی که مهِ سنگین همچون چادری خاکستری بر زمین کشیده شده بود، قلعه‌ای سر به فلک کشیده و باستانی در آسمان گسترده می‌درخشید. قلعه‌ی تالار تارتاروس، محفل رازآلود و کهن که در آن هر ستاره‌ای که بر آسمان می‌درخشید، گویی قصه‌ای از اعماق افسانه‌ها در خود نهفته داشت.
***
آن شب، شاگردان در تالار بزرگ و دیجورِ قلعه، با دیوارهایی که همچون سنگ‌های یخ‌زده‌ی زمستانی، از سایه‌های اسطوره‌ها زمزمه می‌کردند، جمع شده بودند. شمع‌هایی که در شمعدان‌های آهنین می‌سوختند، تنها نورهای لرزانی بودند که در دل تاریکی تالار می‌رقصیدند. صدای باد سرد از میان پنجره‌های بلند و رنگین عبور می‌کرد و پرده‌های سنگین زرشکی، همچون بال‌های شب‌پرک‌های خفته، آرام و بی‌صدا به حرکت درآمده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Hope

Hope

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
32
 
ارسالی‌ها
3,834
پسندها
20,543
امتیازها
53,173
مدال‌ها
45
  • مدیر
  • #3

***
در دل شب‌های تیره و سرد، در جایی که مهِ سنگین همچون چادری خاکستری بر زمین کشیده شده بود، قلعه‌ای سر به فلک کشیده و باستانی در آسمان گسترده می‌درخشید. قلعه‌ی تالار تارتاروس، محفل رازآلود و کهن که در آن هر ستاره‌ای که بر آسمان می‌درخشید، گویی قصه‌ای از اعماق افسانه‌ها در خود نهفته داشت.
***
آن شب، شاگردان در تالار بزرگ و دیجورِ قلعه، با دیوارهایی که همچون سنگ‌های یخ‌زده‌ی زمستانی، از سایه‌های اسطوره‌ها زمزمه می‌کردند، جمع شده بودند. شمع‌هایی که در شمعدان‌های آهنین می‌سوختند، تنها نورهای لرزانی بودند که در دل تاریکی تالار می‌رقصیدند. صدای باد سرد از میان پنجره‌های بلند و رنگین عبور می‌کرد و پرده‌های سنگین زرشکی، همچون بال‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hope

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا