- ارسالیها
- 2,697
- پسندها
- 34,813
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 37
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
انتظار برای فرشتهی الهام
شب است. لطفا این چیزی را که میگویم خیلی خوب تصور کنید. نیمه شب است که فرشتهای به تخت هنرمند نزدیک میشود. هنرمند خواب است. چنان عمیق که با مهیبترین صداها هم بیدار نخواهد شد. بااینحال فرشته محض احتیاط خیلی آرام به او نزدیک میشود. بالای سرش میایستد و به قیافهی خستهی هنرمند خیره میشود. پرههای بینی هنرمند با هر نفسی که میکشد میلرزد و آب دهان از گوشهی لبش جاری میشود. فرشته لبخند به لب برای مدتی قربانصدقهی این صحنه میرود. سپس کادویی را آرام زیر بالش او میچپاند و بعد محو میشود.
صبح موقع کش و قوس دادن بدن، انگشت هنرمند به جسم سختی برخورد میکند. خوابش میپرد و سراسیمه کادو را از زیر بالش بیرون میکشد. خندان بازش میکند. با باز شدن کاغذ...
شب است. لطفا این چیزی را که میگویم خیلی خوب تصور کنید. نیمه شب است که فرشتهای به تخت هنرمند نزدیک میشود. هنرمند خواب است. چنان عمیق که با مهیبترین صداها هم بیدار نخواهد شد. بااینحال فرشته محض احتیاط خیلی آرام به او نزدیک میشود. بالای سرش میایستد و به قیافهی خستهی هنرمند خیره میشود. پرههای بینی هنرمند با هر نفسی که میکشد میلرزد و آب دهان از گوشهی لبش جاری میشود. فرشته لبخند به لب برای مدتی قربانصدقهی این صحنه میرود. سپس کادویی را آرام زیر بالش او میچپاند و بعد محو میشود.
صبح موقع کش و قوس دادن بدن، انگشت هنرمند به جسم سختی برخورد میکند. خوابش میپرد و سراسیمه کادو را از زیر بالش بیرون میکشد. خندان بازش میکند. با باز شدن کاغذ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.