نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

نقد همراه نقدهمراه رمان یاسکا|ملیکا/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Nafise amirlatifi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 168
  • کاربران تگ شده هیچ

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,062
پسندها
13,844
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»

رمان «یاسکا» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nafise amirlatifi

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,420
پسندها
26,233
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
  • مدیر
  • #2
نقد همراه رمان یاسکا

#4
با وهم و چشمانی گشادشده از شوک [نقطه شروع از نقاطی در رمانه که باید توصیفاتش عمیق، دقیق و هوشمندانه باشه. از همین ابتدا به جای آوردن کلمات حالت اون‌ها رو نشون بدید. مثلاً چشمان گشادشده خودش نشانی از شوک و وهم رو داره و نیازی به ذکر چشمان گشاده شده از ترس یا شوک نیست ولی باز اگر میخواید روی آن‌ها تاکید کنید توصیفات رو اضافه کنید. درواقع ننویسید، بلکه نشون بدید. مثلاً: همان‌طور که دست‌هایم می‌لرزید با چشمانی گشاد شده و قلب وحشت‌زده‌ام،...] ، خیره‌ی صحنه‌ای بودم که از صمیم قلب[ ترکیب صمیم قلب بار بسیار مثبتی داره و بیشتر در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : روحـــناهی

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,350
پسندها
24,063
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #3
"نقد کلی همراه رمان یاسکا"
پارت #11
نقد به صورت کلی در انتهای متن برای شما گردآوری شده است نویسنده عزیز. با توجه به کل رمان این نکاتی که می‌خواهم عرض کنم در تمام طول رمان مشاهده شده و دیگر یکی یکی آ‌ن‌ها را مطرح نکردم.
***
به خرابه‌ای که در آن ماشین را پارک کرده بودم رسیدم و جهانگیر را درحال وصل کردن پلاک دیدم. پرسید:
- کجا رفتی؟
- از یه پیرمرد آب گرفتم. تقریباً هیچکی تو روستا نیست.
جهانگیر چیزی نگفت و از جلوی ماشین برخاست. کار پلاک تمام شده بود. عرق بر سر و رویش را پاک کرد و پرسید:
- لیوانی چیزی نگرفتی؟
چشمانم را در حدقه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Łacrîmosã

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,350
پسندها
24,063
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #4
"نقد کلی همراه رمان یاسکا"
پارت #12
در این نقد کمی پیشنهادات و توضیحاتم را برای بهبود متن شما گسترده‌تر کردم تا آن‌ها را با خلاقیت خود ترکیب و متنی ماندگار به نگارش در آورید.
***
تلفن را دم گوشم گرفتم و چشم از آسمان سیاه‌رنگ پرستاره گرفتم:
- این طاهر کدوم گوریه؟
شاهین کشیده پاسخ داد:
- رئیس، این طوطی زیر دست ساقیه. تو بد فازیه. الله اکبری متو حقه، حق.
کلافه محکم بر پیشانی‌ام کوبیدم. هر دو مواد زده بودند و خدا می‌دانست چه چیزی و به چه مقدار. پرسیدم:
- باشه، باشه. حامد کجاست؟
شاهین با صدای بلند قهقه‌ای زد و گفت:
- متو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Łacrîmosã
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,350
پسندها
24,063
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #5
"نقد کلی همراه رمان یاسکا"
پارت #13
در این پارت به نسبت سعی بر این داشتید که یک متن و یک یک لحظه عمیق را ارائه دهید که در ادامه مضامین جنایت و مافیا ادامه دارد. دیالوگ بین یاسکا و سایر شخصیت‌ها در صحنه اصلی است و تنش قابل لمس. با این حال، همانند پارت قبلی، از فقدان احساسات دقیق، واکنش‌ها و توصیف‌های واضحی رنج می‌برد که می‌تواند روایت را ارتقا دهد. تمرکز روی دیالوگ‌ها باقی و محیط و افکار درونی شخصیت‌ها تا حدودی توسعه نیافته می‌ماند.
***
- من و طاهر و حامد... هع... با اکبر ساقی و مراد نفله...هع.
یک مشت دله‌دزد بی‌خاصیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Łacrîmosã
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,350
پسندها
24,063
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #6
"نقد کلی همراه رمان یاسکا"
پارت #14
این پارت از رمان فضای تنش‌زا و خشونت‌آمیزی را در یک گاراژ غیرقانونی ترسیم می‌کند، جایی که شخصیت اصلی به دنبال کنترل اوضاع و نشان دادن قدرت خود است. استفاده از دیالوگ‌های تند و تیراندازی‌های ناگهانی بر شدت موقعیت تأکید می‌کند و شخصیت‌های مقابل، به‌ویژه جلال و صابر، در تلاش هستند تا از این مهلکه جان سالم به در ببرند. شدت توصیفات هنوز هم پررنگ‌ نیست ولی بهبود یافته لیک جای پردازش بهتری دارد.
***
با شنیدن صدای درگیری، کلتم را از داشبورد خارج کردم و از خشابش مطمئن شدم. بدون توجه به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Łacrîmosã
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR

اشک سرخ

هنرمند انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
786
پسندها
17,084
امتیازها
44,373
مدال‌ها
24
  • #7
#۲۷
خوبه‌ای گفتم و قطع کردم. دوباره پتو را به همان جای قبلی فرستادم. گویا خواب برایم حرام بود. از روی همان بولیز
(بولیز شکل درست کلمه نیست در اصل بلوز درسته) دکمه‌دار خاکستری‌رنگ، یک سویشرت بلند سیاه تن کردم
((پوشیدم) مناسب تره از(تن کردم )). توجهی به شلوارم نکردم(اگه توجهی به شلوارش نکرده پس چرا درموردش توضیح میده؟بهتره اینجوری نوشته یشه (گرمکن سه خط سفیدی که از قبل پوشیده بودم برام اهمیتی نداشت) یک گرمکن سیاه رنگ که سه خط سفید کنارش بود. چندان اهمیتی نداشت چه می‌پوشم. در این هوای پائیزی فقط گرم بودن لباس‌ها اهمیت داشت. نقابم را به صورتم زدم و بعد برداشتن سوئیچ، تلفن همراه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
222
پسندها
1,902
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
  • #8
سلام
در ابتدا خیلی ممنونم از نقد حرفه‌ای و دقیقه‌تون که واقعاً باعث شد دید بهتری نسبت به رمانم پیدا کنم
منتها بنده یه سری سوالات داشتم که می‌خواستم در رابطه با ویرایش رمان از شما بپرسم
اول اینکه در رابطه با پارت اول بنده چطور می‌توانم حین اینکه استیصال و اضطراب یاسکا رو نشون بدم گریزی هم بزنم به جزئیات اطراف و ماشین و جاده و آدم‌های اطرافش؟
دوم اینکه بنده دوست دارم گذشته‌ی یاسکا آرام آرام وارد جریان رمان بشه و چیکار کنم که هم حالت مرموزی به خودش بگیره و هم نذاره خواننده خسته شه و خیلی از جزئیات رو فراموش کنه و گیج بشه؟
سوم در رابطه با صحبت‌های درونی یاسکاست. اینکه اگر صحبت‌های درونیش رو زیاد کنم باعث نمیشه که رمان خسته‌کننده به نظر برسه؟
ممنون میشم به سوالاتم پاسخ بدین
 
امضا : HOOYAR

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,420
پسندها
26,233
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
  • مدیر
  • #9
سلام
در ابتدا خیلی ممنونم از نقد حرفه‌ای و دقیقه‌تون که واقعاً باعث شد دید بهتری نسبت به رمانم پیدا کنم
منتها بنده یه سری سوالات داشتم که می‌خواستم در رابطه با ویرایش رمان از شما بپرسم
اول اینکه در رابطه با پارت اول بنده چطور می‌توانم حین اینکه استیصال و اضطراب یاسکا رو نشون بدم گریزی هم بزنم به جزئیات اطراف و ماشین و جاده و آدم‌های اطرافش؟
سلام
دو راهکار داره یکی اینکه جملات ساده رو بسط بدید. مثلاً ماشین در حال طی مسیر بود رو کمی جزیی تر بیارید. مثلاً ون مشکی رنگ در جاده پیچ در پیچ خاکی جلو می‌رفت. از کلمات ساده و کلی تا حد امکان دوری کنید.
از همون ها برای وصف اضطراب استفاده کنید مثلا نگاه خیره سر بریده هم به پیچاپیچ جاده خاکی دوخته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : روحـــناهی
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR
عقب
بالا