کتاب صوتی سورمهسرا نوشتهی رامبد خانلری، داستانی ترسناک و مرموز دارد و دربارهی مردی است که نامهای عجیب از همسر درگذشتهاش دریافت میکند. نامه از جایی به نام سورمه سرا ارسال شده است و شخصیت اصلی داستان تصمیم میگیرد به این مکان عجیب و ترسناک برود.
مردی راهی سفری دور و دراز میشود تا خود را به سورمهسرا برساند، ناکجاآبادی که به نوعی جهان پس از مرگ محسوب میشود و شخصیت اصلی داستان به خاطر عشق از دست رفتهاش دست به این سفر مخاطرهآمیز میزند.
بخش عمدهی رمان سورمه سرا در قبرستان شکل میگیرد و فضاسازیای که رامبد خانلری ارائه میدهد در ادبیات داستانی ایران منحصربهفرد است. در این کتاب صوتی سر و صدای مردهها شنیده میشود، مردهای از قبر بیرون میآید، گرگنماها در رفت و آمد هستند و خانلری شما را با ایدهای جذاب تا پایان با خود همراه میسازد.
دغدغهی اصلی این رمان جهان پس از مرگ است و نویسنده تلاش میکند با نگاهی مرگاندیشانه، شما را به تفکر وادار سازد که بسیار موفق هم در این زمینه عمل میکند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
«ته همین جادهی مال رو سورمه سرا است باباجون، شب رو نرو. جادهی درست و درمونی نیست.» پیرمرد آنقدر به
دایی مصیب شبیه است که وقتی با من حرف میزند از صمیمیتی که از او انتظار دارم و در چهرهاش نیست، حرصم میگیرد.
دوست دارم یقهاش را بگیرم، تکان تکانش بدهم و بگویم: «چرا با من مثل غریبهها حرف میزنی دایی؟» موقع
حرف زدن فقط دهانش تکان میخورد، بقیهی اجزای صورتش ثابت ماندهاند، انگار که به صورتش نقاب زده باشد.
انگار که او شخص دیگری است که از پشت نقاب دایی مصیب با من حرف میزند.
«این جاده روزشم برا غریبه خطرناکه، چه برسه به شب. نگا نکن تخت میره تا سورمه سرا، بلد میخواد باباجون، این جاده پر از چاله است، پر از چوله است. چاله و چوله هم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.