نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

کتاب کتاب | کتاب من افسانه‌ام

  • نویسنده موضوع (Luna)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 93
  • کاربران تگ شده هیچ

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,397
پسندها
13,679
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1

معرفی کتاب صوتی من افسانه‌ام​

کتاب صوتی من افسانه‌ام نوشته‌ی ریچارد متیسون به روایت زندگی مردی به نام «رابرت نویل» می‌پردازد که مجبور است به تنهایی وارد جنگی مرگبار شود و با یک فاجعه همه‌گیر و ترسناک مقابله کند. این کتاب فانتزی و تخیلی جزو تاثیرگذارترین رمان‌های خون‌آشامی قرن بیستم به شمار می‌آید و در سال 2012 برنده جایزه برام استوکر شد.
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,397
پسندها
13,679
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
درباره کتاب صوتی من افسانه‌ام:

فرض کنید تمام آدم‌های جهان در اثر یک طاعون تبدیل به خون‌آشام شده‌اند و شما تنها انسان زنده دنیا هستید. کتاب من افسانه‌ام (I Am Legend) درمورد همین موضوع است. «رابرت نویل» شخصیت اصلی داستان، تنها فرد زنده در این کره خاکی است و روزهایش را با جنگیدن با خون‌آشام‌ها و شب‌هایش را با پنهان شدن از آن‌ها می‌گذراند.
رابرت تنها انسانی است که از بیماری مهلکی که انسان‌ها را تبدیل به خون‌آشام می‌کند جان سالم به در برده و مدت زیادی است که در خانه خود حبس شده است. همه مردان، زنان و کودکان اطرافش تشنه خون شده‌اند و قصد دارند او را شکار کنند. در زمان غروب خورشید خون‌آشام‌ها به دور خانه رابرت رفته و می‌خواهند به او حمله کنند.
اما او فقط در طول روز از خانه بیرون می‌رود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : (Luna)

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,397
پسندها
13,679
امتیازها
38,673
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
در بخشی از کتاب صوتی من افسانه ام می‌شنویم:

بالاخره خانه دوباره جای زندگی شد. حتی بیشتر از قبل. بخاطر اینکه بالاخره سه روز وقت صرف کرده بود و دیوارهای خانه را در برابر صدا عایق‌بندی کرده بود. حالا آن‌ها می‌توانستند هر قدر می‌خواهند فریاد بزنند و زوزه بکشند. او دیگر مجبور نبود به صداهایشان گوش بدهد. مخصوصا از این که دیگر مجبور نبود صدای «بن کورتمن» را بشنود خیلی خوشحال بود. تمام این چیزها زمان گرفت و کار برد. موضوعی که بیشتر از همه اهمیت داشت، پیدا کردن ماشین جدید و جایگزین کردن آن با ماشینی بود که آن‌ها داغانش کرده بودند. این کار سخت‌تر از آن بود که فکر می‌کرد. مجبور شد به اطراف سانتامانیکا برود. به تنها مغازه ویلیزی که می‌شناخت. استشن واگن‌های ویلیز تنها مدلی بود که به آن کار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : (Luna)

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
25
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
25
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
26
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
29
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
32
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
26
عقب
بالا