- ارسالیها
- 5,144
- پسندها
- 14,378
- امتیازها
- 54,473
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1

حمیدرضا شاهآبادی در رمان کابوسهای خندهدار ماجرای شکلگیری گروه تقلیدچی حبیبسلمونی را از زبان پسر نوجوانِ او، عطا، تعریف میکند. ماجرایی که طنز غمانگیزی دارد و از قدرتِ هنر و تاریخ مبارزه میگوید.
زمان وقوع داستان برمیگردد به دوران قاجار و قحطی بزرگ در ایران. عطا، پدر و مادر، خواهرها و دامادشان دستهی سیاهبازی دارند و با هم نمایش اجرا میکنند. روزی، مردی ناشناس آنها را بهازای غذا استخدام میکند تا چند شبی در عمارتی در شهریار تیارت داشته باشند. وعدهای دلچسب و شیرین که برای خانوادهی گرسنهی حبیب خوشآیند و خواستنی است. اما همین که آنها وارد عمارت میشوند هول و وحشتی تازه را تجربه میکنند و زندگیشان به خطر میافتد.
منبع: انتشارات افق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.